دوران دفاع، سراسر خاطره است
|
تعداد بازدید : 0
استاد ایثارگر و معاون پژوهشی واحد تهران غرب در گفتوگو با «کلاس»:
دوران دفاع، سراسر خاطره است
تعداد بازدید : 1
دانشجویان دیروز، متخصصان امروز هستند و توانستهاند طی این سالها کارهای مفیدی را به سرانجام برسانند. بسیاری از آنها روزهای انقلاب و جنگ را پشتسر گذاشتهاند و فولاد آبدیده شدهاند. عملیاتهای نظامی گاه و بیگاه، اسارت، شهادت، تشنگی و گرسنگیها، همگی تجربیاتی است که شمار زیادی از رزمندههای دیروز داشتند و در قالب خاطرات خود، آنها را به نسل جدید منتقل میکنند. حمیدرضا رحیمی یکی از رزمندهها و ایثارگران آن روزهای پرحادثه است که سالهاست در سمت استادی در دانشگاه آزاد اسلامی به تربیت و آموزش دانشجویان مشغول است. او در سال 1347 در شیراز به دنیا آمده او درمورد چگونگی و زمان ورودش به جبهه به «کلاس» میگوید: «زمانی که انقلاب شد، من 10 ساله بودم و موقع شروع جنگ، در مقطع اول راهنمایی تحصیل میکردم. سپس در 18 سالگی وارد دانشگاه شدم. در آن زمان، امامخمینی پیامی داده بودند مبنیبر اینکه جبههها به نیرو نیاز دارد و هر کسی که توانش را دارد به جبهه برود، حتی دانشجوها، سنگرهای دانشگاه را خالی کنند و به جبهه بروند. من اوایل سال 66 درحالی که دانشجوی دانشگاه اراک بودم، از طریق بسیج دانشجویی به جبهه اعزام شدم. مدت کوتاهی آموزش نظامی دیدم و در رده اطلاعات عملیات به غرب اعزام شدم و تا انتهای جنگ در سال 67 آنجا بودم. من در غرب در دو جبهه مختلف، یکی در جبهه سومار، تپه 402 و دیگری در منطقه مهران، تپههای قجر حضور داشتم.» این رزمنده و ایثارگر ادامه داد: «20 روز به پایان جنگ مانده بود، یعنی روزهای آخر خرداد که از جبهه ترخیص شدیم و به دانشگاه برگشتیم و مدت کوتاهی بعد از آن، جنگ به اتمام رسید. با وجود اینکه در جبهه حضور داشتم، دو ترم تحصیلی در کلاسهای دانشگاه شرکت نکردم.»
او درباره واکنش خانواده نسبت به حضور در جبهه میگوید: «خانواده مخالفت نمیکردند اما مضطرب و نگران بودند. من پسر بزرگ خانواده بودم؛ از بستگان در جبهه حضور داشتند اما از اعضای خانواده فرد دیگری به جبهه اعزام نشده بود و همین امر نگرانی خانواده را به دنبال داشت. آن زمان هم وسایل ارتباطی به این گستردگی نبود و فقط از طریق نامه ارتباط داشتیم که آن هم حدود دو هفته زمان میبرد تا به دست خانواده برسد.»
رحیمی به فعالیتهای خود در جبهه اشاره میکند و میگوید: «من زمانی که در جبهه بودم، در غرب کشور عملیاتی صورت نگرفت اما نیروهای عراقی گهگاه، تک و پاتکهایی میزدند. نیروهای دشمن چندمرتبهای به ما تک میزدند و تپه 402 که یک تپه بسیار استراتژیک بود، بهطور دائم دست نیروهای عراقی و ایرانی رد و بدل میشد و بهطور کلی، عملیات گستردهای رخ نداد و همگی عملیاتهای محلی بودند. ما در آنجا دیدهبان اطلاعات بودیم؛ مناطق را شناسایی میکردیم و نقشهها را در اختیار قسمت پشتیبانی قرار میدادیم و آنها از این نقشهها برای عملیاتها استفاده میکردند.»
رحیمی درباره خاطراتی که از آن روزها در ذهنش به یادگار مانده میگوید: «آن دوران سراسر خاطره است. در آن سال برای عید نوروز مرخصی نداشتیم. یکی از بچههای تیپ 55 هوابرد شیراز برای شناسایی وارد عراق شده بود که شهید شد و حدود چهار روز جنازه این شهید در منطقه بین خط ما و عراقیها افتاده بود. از آنجایی که آن منطقه مینگذاری شده بود، کسی جرات نمیکرد وارد آن شود. تا اینکه سرانجام روز پنجم عید بود که چند نفر از بچههای تیپ ما که جزء تیپ 313 حر بودند، به این منطقه رفتند و پیکر این شهید را برگرداندند. این خاطره بهویژه در روزهای عید نوروز ما را بسیار متاثر کرد. خاطرات شیرین آن روزها هم برمیگردد به شیطنتهای دوران جوانی که آن زمان حدودا 18 ساله بودیم.»
این ایثارگر و استاد دانشگاه میگوید: «من دیپلم ریاضی و فیزیک از دبیرستان نمازی شیراز داشتم. سال 65 در رشته ریاضی دانشگاه اراک پذیرفته و ابتدای ترم سوم دانشگاه، به جبهه اعزام شدم. زمانی که از جبهه برگشتم، از درسها و کلاسها خیلی عقب افتاده بودم. آن زمان، هیچکدام از دانشجوها برای حضور در جبهه مرخصی نمیگرفتند و با اعزام به جبهه، بهطور اتوماتیک مرخصی تحصیلی بدون سنوات برای ما محاسبه میشد بهطوری که بعد از برگشت، آن سال را برای ما حذف میکردند و میتوانستیم درسها را امتحان دهیم یا مجددا انتخابواحد کنیم و آن ترم را دوباره بگذرانیم.» رحیمی ادامه داد: «من سال 67 برگشتم و سال 68 دوباره تحصیل دوره کارشناسی را از سر گرفتم. درس خواندن را بهطور جدی شروع کردم و سال 69 در مقطع فوقلیسانس دانشگاه شریف در رشته ریاضی محض پذیرفته شدم که در سال 72 به اتمام رسید. آن زمان امتحان اعزام به خارج برگزار میشد، اما به خاطر افزایش دلار با شروع تحریمها از سوی آمریکا، اعزام به خارج کنسل شد. بنابراین، بعد از اتمام فوقلیسانس، به سربازی رفتم و در سال 74 بعد از اتمام آن، به استخدام رسمی دانشگاه آزاد اسلامی درآمدم و از آنجایی که شرایط کاری در تهران برایم مهیا بود، در واحد تهران مرکز استخدام و مشغول به کار شدم. همزمان در همان سال هم ازدواج کردم. سال 78 مقطع دکتری را در واحد علوم و تحقیقات در رشته ریاضی محض آغاز کردم. در سال 83 از رساله دکتری دفاع کردم و 6 ماه بعد استادیار شدم. البته من از سال 70 و همزمان با دوره فوقلیسانس، به صورت حقالتدریس در دانشگاه آزاد اسلامی همکاری میکردم. در حال حاضر، استادتمام ریاضی هستم و در سال 94 به این درجه نایل آمدم. حدود دو سالی هست که در قسمت اجرایی بهعنوان معاون پژوهشی در واحد تهران غرب مشغول فعالیت هستم. در کنار این سمت، در مقطع تحصیلات تکمیلی هم تدریس میکنم.» این استادتمام دانشگاه آزاد اسلامی درباره گرایش دانشجویان به رشتههای ریاضی عنوان کرد: «استقبال دانشجویان در سالهای قبل خیلی خوب بود. من سال 84 تا 86 مدیرگروه ریاضی تهران مرکزی بودم. آن سالها در آن واحد، حدود 2300 دانشجوی ریاضی داشتیم. تمام گرایشها وجود داشت و دانشجوها بسیار قوی بودند. اما متاسفانه در سه سال اخیر در واحد تهران مرکزی، ورودی رشته ریاضی نداشتیم و بچهها استقبالی نکردند. چنین وضعیتی نهتنها در دانشگاه آزاد اسلامی، بلکه در دانشگاههای دولتی هم به همین شکل بوده و استقبال بسیار کم شده است. در آخرین دیداری هم که با مقام معظم رهبری داشتیم، ایشان اشاره کردند رشتههای ریاضی را باید طوری برنامهریزی کرد که علاقهمندی به این رشتهها مجددا بیشتر شود، چراکه جامعه به این رشتهها نیاز دارد و در چند سال آینده، با مقوله کاهش گرایش به رشته ریاضی چالشی جدی خواهیم داشت.» او دلایل مختلفی را برای کاهش این گرایش عنوان کرد و گفت: «شاید در مقطعی بدون برنامه و بدون اینکه بازار کاری برای آن داشته باشیم، اقدام به جذب دانشجو کردیم و برنامهریزی هدفمندی هم وجود نداشت. بخش عمده این شرایط به همین دلیل است. از سوی دیگر، علت دیگر آن هم را میتوان موقعیت شغلی فارغالتحصیلان رشته ریاضی دانست بهطوری که بهرغم سختی این رشته نسبت به سایر رشتهها، بازار کاری خوبی ندارند. معمولا در کشورهای دیگر، دانشجویان بسیار خوب جذب این رشته میشوند. اما در ایران معمولا بعضی دانشگاهها، دانشجویان رشتههای ریاضی را جذب میکنند.»
او متذکر شد: «درحال حاضر، اغلب ورودیهای رشته ریاضی را افرادی تشکیل میدهند که در رشتههای موردنظر خود پذیرفته نشده و در نتیجه جذب این رشتهها میشوند. در واقع، این رشتهها هم فارغالتحصیلان قوی و هم بازار کار خوبی ندارند. بهطورکلی، حدود نیمی از 30 تا 40 درصد فارغالتحصیلان این رشته را دانشجویان بیانگیزه تشکیل میدهند.» او اضافه کرد: «موقعیت شغلی برای فارغالتحصیلان رشتههای ریاضی محدود است و حداکثر به تدریس ختم میشود. به عبارتی، در مدارس ما، جو نابسامان آموزشی حکمفرماست که طی آن، بچههای متخصص جذب نمیشوند بلکه بچههای رشته ریاضی در قسمتهای مختلف و غیرمرتبط جذب میشوند. در دانشگاهها هم فرآیند جذب به کندی انجام میشود و به همین دلیل شانس فارغالتحصیلان این رشتهها برای جذب و استخدام بسیار پایین است.» رحیمی درباره نقش دانشگاه آزاد اسلامی در پیشبرد علم در کشور به «کلاس» میگوید: «دانشگاه آزاد اسلامی یکی از تاثیرگذارترین نهادهای بعد از انقلاب است. دانشگاه آزاد اسلامی تاثیرات فرهنگی شگرفی در جامعه داشته است. از حدود 400 واحد دانشگاهی حداقل 300 واحد آن در شهرستانهای دور تاسیس شده که با رونق اقتصادی همراه بوده و یکی از دستاوردهای این دانشگاه بوده است. وقتی در شهرستانی که توریست و مسافر نداشت، دانشگاه تاسیس شد، بازار کار در آنجا رونق پیدا کرد. تاثیر دیگر دانشگاه آزاد اسلامی، تاثیر فرهنگی آن بوده است؛ بهطوری که این دانشگاه بدون تکیه بر بودجه نفت توانست بهطور مستقل جذب دانشجو کرده و دانشجویان متعددی را تربیت کند و آموزش دهد. دانشگاه آزاد اسلامی در دستاوردهای علمی حرفهای زیادی برای گفتن دارد و بسیار قوی است.» |
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|