۴ ایده تازه درآمدزایی برای دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی
۷ مورد عجیب سیاست در ایـــران
کت جادویی سینمای ایران
پیادهروی از تهران شروع شد
درجستوجوی مخاطب جدید
استعفـا یا اخراج؟
لطفا درجه یک چینی بیاورید
چسبندگی قیمتها مانعی در برابر کاهش تورم
مفاهیم آشنا برای کودکان بسازیم
حجتالاسلام کریمیتبار نماینده ولیفقیه و امامجمعه ایلام شد
فرهیختگان ورزشی
|
تعداد بازدید : 0
روسای چند واحد دانشگاهی در گفتوگو با «فرهیختگان» مطرح کردند
۴ ایده تازه درآمدزایی برای دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی
تعداد بازدید : 36
پس از آنکه سرپرست دانشگاه آزاد اسلامی بر موضوع درآمد غیرشهریهای تاکید کرد، واحدهای این دانشگاه نیز بهدنبال تحقق آن رفتند و حتی برای بعضی واحدها ماموریتهایی تعریف شد که از آن جمله میتوان به بررسی عوامل ریزگرد و طوفان شن در منطقه مرکزی کشور اشاره کرد که دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان توانست برای این معضل کشور راهحلهایی را ارائه کند. به همین منظور در هفته دوم سال تحصیلی 98-97 بهسراغ چهار رئیس واحد در مناطق مختلف کشور رفتیم و جزئیات درآمد غیرشهریهای و ماموریتمحوری آنها را جویا شدیم.
فعالسازی ۵۰ هسته فناور برای اشتغالزایی دانشجویان مرتضی موسیخانی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین بر این باور است آنچه میتواند در زمینه اشتغالزایی کمکرسان باشد، توسعه شرکتهای دانشبنیان است؛ اقدامی که به جذب نیروهای متخصص کمک کرده و مانع خروج نخبگان از کشور خواهد شد. موسیخانی گفت: «در دانشگاه آزاد اسلامی قزوین 50 شرکت و هسته فناور تاسیس شده است که در حال حاضر در مرکز رشد مشغول به کار هستند. اگر متوسط در هر شرکت سه نیرو مشغول بهکار شده باشد، دانشگاه توانسته 150 شغل برای دانشجویان خود ایجاد کند.» به گفته او، نکته دیگری که مغفول مانده، کیفیت فارغالتحصیلان است. او دراینباره گفت: «اگر فارغالتحصیلان یک دانشگاه کیفیت داشته باشند بهراحتی جذب واحدهای صنعتی میشوند. برای اینکه کیفیت فارغالتحصیلان ارتقا پیدا کند دانشگاهها باید رسالت خود را در حرفهایکردن متخصصان (نهتنها مهندسان کتابخوانده و دانشجویانی که یکسری دروس را پاس کردهاند) حفظ کنند. یعنی دانشجویانی که مهارت پیدا کنند، این توسعه مهارت بارها در سخنان رئیس دانشگاه تاکید شده است.» موسیخانی معتقد است دانشگاهها باید مهارتمحور بوده و مهارت دانشجویان را افزایش دهند بهخصوص در علوم فنی و مهندسی و علوم پزشکی که اساس آن مهارتمحور است. موضوع دیگری که رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین به آن اشاره کرد، کاربردیکردن دانش است؛ او دراینباره گفت: «یعنی ما باید بهجای خامفروشی با تحقیقات و جهتدار کردن آن نسبت به تغییر فرآوردههای مواد اولیه، به فرآوردههای مفید و موثر اقدام کنیم که از این رهگذر میتوانیم نیازهای واحدهای صنعتی را که با مشکل ارز مواجه هستند مرتفع کنیم. بسیاری از واحدهای صنعتی ما نیاز دارند بعضی از مواد را از خارج از کشور خریداری کنند که قطعا این اشتغال در کشور خودمان میتواند ایجاد شود.» او ادامه داد: «دانشجویان واحد قزوین بهویژه بچههای فنی و مهندسی شاغل هستند و شاخص بیکاری در این واحد بسیار پایین است. برای توسعه شرکتهای دانشبنیان و جهتدار کردن تحقیقات کارهای خوبی انجام شده است. دانشگاه رسالت خود را در راستای تحقق فرمایشات مقام معظم رهبری برای اقتصاد مقاومتی و اشتغال دانشبنیان انجام میدهد.»
استفاده از ظرفیت کشاورزی برای اشتغالزایی محمدکاظم کاوهپیشقدم، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی استان فارس و واحد شیراز معتقد است مهمترین اقدامی که میتواند دانشگاه را به سمت اشتغالزایی و بهدنبال آن درآمدزایی سوق دهد، پروژههایی است که در زمینه کشاورزی و آب باشد. کاوهپیشقدم گفت: «شرکتهای دانشبنیان هم در راستای اشتغالزایی در واحد شیراز گسترش پیدا کرده و الان چیزی حدود 10 واحد با شرکتهای دانشبنیان قرارداد دارند. در زمینه کارهای تولیدی هم قدمهای خوبی برداشته شده و از فضاها برای کارهای کشاورزی استفاده کردهایم.» رئیس دانشگاه آزاد اسلامی استان فارس و واحد شیراز ادامه داد: «بهطور مثال در تولید گل و محصولات گلخانهای و گیاهان دارویی قدمهای خوبی برداشته شده است. همچنین فضاهایی که جنبه درمانی داشته است مثل آموزش کار در کلینیکهای دندانپزشکی، توسط گروه دندانپزشکی برگزار میشود.» گسترش مراکز مشاوره و آموزشهای غیرحضوری از دیگر اقداماتی است که کاوهپیشقدم از آنها بهعنوان اقدامات این واحد دانشگاهی نام برد. او همچنین گفت: «با هواپیمایی آسمان نیز قرارداد بستیم و آموزشهای خلبانان و کادر پرواز را پذیرفتیم.» راهاندازی بیمارستان کازرون از دیگر اقدامات دانشگاه آزاد اسلامی استان فارس است؛ رئیس دانشگاه آزاد اسلامی استان فارس و واحد شیراز درباره جزئیات راهاندازی این بیمارستان گفت: «راهاندازی بیمارستان کازرون برای سال تحصیلی جدید را در دستورکار داریم. مرحله ساخت این بیمارستان تمام شده است و در حال تسویهحساب وام آن هستیم؛ واحدهای استان نیز برای تسویهحساب وام آن در حال مشارکت هستند. همچنین در حال پیدا کردن پزشکانی هستیم که با آنها قرارداد ببندیم تا مدیریت بیمارستان را برعهده بگیرند و در مقابل آن به دانشجویان ما آموزش دهند.» او گفت: «راهاندازی این بیمارستان هم به درآمدزایی دانشگاه کمک خواهد کرد چون در حال تغییر تعرفههای آن هستیم تا تعرفههای درآمدزا داشته باشد.» کاوهپیشقدم در پایان تاکید کرد: «مهمترین مسالهای که باید به سمت آن حرکت کنیم، پروژههایی است که در زمینه کشاورزی و مساله آب بتواند به دانشگاه کمک کند. اگر این دو مساله را دنبال کنیم موفقیت زیادی خواهیم داشت.»
کارآفرینی برای دانشجویان با مزرعه دانشگاه ابوالفضل فرهادی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیروان درباره فعالیتهای اشتغالزایی این واحد دانشگاهی میگوید: «در سال جدید تحصیلی بناست این واحد به دانشگاه نسل چهارم تبدیل شود. با استفاده از امکانات، دستگاهها و تجهیزات فوقپیشرفتهای که در آزمایشگاههای واحد وجود دارد و همچنین حضور استادان مجرب میتوانیم به این جایگاه برسیم و تنها به آموزش صرف بسنده نمیکنیم که در کنار این برای هدفهای مهمی ازجمله کارآفرینی و اشتغالزایی نیز برنامه داریم.» او با بیان اینکه این واحد دانشگاهی تاکنون بیش از 22 هزار دانشآموخته به جامعه تحویل داده است، افزود: «ردپای عمیقی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیروان در ادارات این شهر وجود دارد که همگی از فارغالتحصیلان این واحد هستند.» فرهادی با معرفی مرکز آموزشهای کوتاهمدت تخصصی - کاربردی بهعنوان مرکزی برای مهارتآموزی اضافه کرد: «مرکز آموزشهای کوتاهمدت تخصصی- کاربردی با هدف مهارتآموزی به تمامی علاقهمندان در 12 دپارتمان راهاندازی شده که در آن آموزش زبان انگلیسی در سه سطح مبتدی تا پیشرفته و برای تمام سنین، آموزش دورههای مهارت پرستاری تئوری و عملی، آموزشهای رشتههای ورزشی زیر نظر فدراسیونهای مختلف، آموزش دورههای هنری و حسابداری و حسابرسی و آموزش بورس و... در دست اقدام است که هریک علاوهبر اشتغالزایی برای اساتید، این دورهها علاقهمندانی را که بهدنبال بستر لازم برای کارآفرینی هستند نیز جمع کرده است.» رئیس واحد شیروان با بیان اینکه مزرعه آموزشی و پژوهشی دانشگاه فضای مناسبی برای انجام پروژههای تحقیقاتی و پایاننامههای دانشجویان رشته کشاورزی در مقاطع کارشناسیارشد و دکتری است، گفت: «مزرعه دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیروان که در 12 کیلومتری جاده فاروج - شیروان قرار دارد، با وجود گلخانه، باغ و زمین زراعی و کشت زعفران، گوجهفرنگی و... علاوهبر بستر مناسب برای دانشجویان، فرصت خوبی برای کسب درآمدهای غیرشهریهای و کارآفرینی است.»
جذب مشتری با فروش محصولات نوین رجبعلی وثوقیمطلق، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد درباره فعالیت این واحد در آغاز سال تحصیلی میگوید: «در حال حاضر با توجه به اینکه تقاضاهای زیادی در رشتههای خاص مانند پزشکی در منطقه شمال شرق کشور افزایش پیدا کرده است در حوزه توسعه رشتهها متمرکز شدهایم و چون استان خراسانشمالی ظرفیت تاسیس مجموعه رشتههای پزشکی را دارد، بنا را بر این گذاشتیم که برنامه اصلی واحد همین مساله باشد که با مجموعه علوم پزشکی استان هم همکاریهای لازم انجام شده و تفاهمنامهای هم امضا کردهایم. البته سازمان مرکزی هم موافقت اولیه را داده و بناست در هفتههای آتی موافقت قطعی را هم به واحد اعلام کند تا ما در حوزه گسترش رشتههای پزشکی و تحصیلات تکمیلی ماموریت خود را انجام داده باشیم.» او ادامه داد: «در حوزه دانشبنیان مراکز رشد متعددی در واحد بجنورد فعال هستند که از 10 شرکت آن بهصورت خاص حمایت میکنیم و این شرکتها دستاوردهای جدیدی را در حوزه علوم و فنون نوین ارائه دادهاند که تقریبا به مرحله تولید رسیده و اگر بتوانیم با جذب مشتری، محصولات را به تولید انبوه میرسانیم.» رئیس واحد بجنورد با اشاره به تاکید رئیس دانشگاه آزاد اسلامی روی کسب درآمد غیرشهریهای گفت: «بناست ساختمانها و فضای مازادی را که در واحد بلااستفاده شدهاند به سازمانها و اداراتی که نیاز دارند اجاره دهیم تا از این طریق بتوانیم از شرکتهای دانشبنیان واحد حمایت بیشتری انجام دهیم؛ سالنی هم بهنام فرهیختگان در این واحد دانشگاهی وجود دارد که قرار است کاربری آن تغییر کند و به سینما تبدیل شود تا جزء اولین واحدهای دارای سینمای مستقل باشیم که طبق کارشناسیهای انجامشده، ظرفیت 800 صندلی در این سینما به وجود خواهد آمد.» در هفته ای که گذشت چهره های سیاسی دیالوگ ها و کنش های درام و البته طنز کم نداشتند
۷ مورد عجیب سیاست در ایـــران
تعداد بازدید : 105
فرهیختگان: امروز کشور شرایط خاص و ویژهای را سپری میکند، مردم از دولت، مجلس، قوه قضائیه و هرکسی که در جایی مسئولیت دارند انتظار دارند که عاقلانه، منصفانه و شجاعانه تصمیم بگیرد و برای رفع مشکلات کشور تلاش کند. در این وضعیت اما به هر گوشهای از جغرافیای سیاسی کشور که نگاه کنیم، وقایعی را میبینیم که شاید تنها و تنها در سیاست ایران قابل مشاهده باشد و از فعالان سیاسی آن مورد انتظار. این وقایع عجیب البته هیچکدامشان طنز نیست، بلکه برخی از آنها تاسفآور هم هستند و شاید مثل آن حکایت معروف هرکدامشان برای یک کشور کافی. امروز وقایعی در عرصه سیاسی کشور در جریان است که متاسفانه هیچکمکی به حل مشکلات و پیشرفت کشور نمیکند و به عبارتی سنگی برای مسیر پرپیچ و خم ملت شده است. «فرهیختگان» هفت نمونه از این عجایب را که همگی مربوط به هفته اخیر هستند مورد بررسی قرار داده است.
شفافیت خوب است ولی برای همسایه فراکسیون امید مجلس از همان روزهای ابتدایی ورود اعضایش به بهارستان، داعیه شفافیتخواهی را به عناوین مختلف تبلیغ کرد. داعیهای که حتی پیش از انتخابات هم گوش فلک را کر کرده بود و نمایندگان لیست امید میگفتند قرار است با شیشهای کردن بهارستان، در مجلس دهم طرحی نو در اندازند. طرحی نو که با گذشت سه سال و چند ماه از عمر مجلس دهم همچنان شاهد عملی شدنش نبودیم! از حوالی مرداد و با بالا گرفتن بحثهای لوایح چهارگانه مربوط به FATF بود که جمعی از نمایندگان فراکسیون ولایی (اصولگرایان) از جمعآوری امضا برای طرح جدیدشان یعنی شفافیت آرای نمایندگان خبر دادند و در همین راستا کمپین شفافیت آرای مجلس را هم راه انداختند؛ کمپینی که با استقبال کاربران فضای مجازی مواجه شد تا آنجا که #شفافیت_آرای_مجلس به داغترین هشتگهای توئیتر فارسی تبدیل شد. در این میان اما نمایندگان فراکسیون امید که میخواستند از قافله عقب نمانند حتی مدعی شدند که طرح یک فوریتی ارائهشده توسط اصولگرایان مجلس کپی طرحی است که آنها سال گذشته به هیاترئیسه ارائه کردند! اما از آنجا که ادعا را آزمایش در پی است دیری نگذشت که طرح یک فوریتی شفافیت آرای نمایندگان به صحن علنی رسید و جالب آنکه پیش از رایگیری درخصوص یک فوریت این طرح، درخواست نمایندگان مبنیبر حداقل شفاف شدن رایشان به همین طرح نیز رای نیاورد و درنهایت نمایندگان با ۵۹ رای موافق، ۱۰۸ رای مخالف و پنج رای ممتنع با فوریت بررسی طرح شفافیت رای نمایندگان مخالفت کردند! اتفاقی که همین چند روز پیش و بر سر تصویب CFT نیز بار دیگر در مجلس تکرار شد. اگرچه جمعی از نمایندگان فراکسیون امید مدعی بودند که رایشان خدمت به مردم است و شفافیت بهترین راه خدمت است ولی درخواست نمایندگان مبنیبر علنی شدن رایشان درخصوص لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم تنها 117 رای موافق داشت و نتوانست رای موافق «نصف به علاوه یک» نماینده مجلس را کسب کند. جالب آنکه این لایحه با 143رای موافق ،120 رای مخالف و پنج رای ممتنع به تصویب رسید. حالا اصولگرایان پارلمان بار دیگر در نامهای از هیاترئیسه مجلس خواستار علنی شدن آرای خود بهCFT شدند و تنها انگشتشمارانی از فراکسیون امید رای خود را به دوربینها نشان دادند.
اقتصاد ساده احمدینژاد به یاد سال های ۹۰ و ۹۱ کلاس درسی که این روزها محمود احمدینژاد آن هم با عنوان «اقتصاد ساده» راه انداخته، اگرچه هنوز چند جلسهای از برپاییاش نگذشته ولی بیشک از عجایب دنیای سیاست است. رئیسجمهور سابق و حلقه اطرافش همچنان سودای ریاست و اداره کشور را در سر میپرورانند و حالا گویی هوای ماهیگیری از آب گلآلود بلبشوی بازار به سرشان زده است. کارشناسان اقتصادی تردیدی ندارند که حال و روز آشفته این روزهای بازار بیشباهت به افسارگسیختگیهای بازار در سال 91-90 نیست. آشفتهبازاری که نگه داشتن و فریز کردن مصنوعی و پوپولیستی نرخ ارز رقم زد. در آن بحران، اگرچه احمدینژاد تورم را تنها 6 درصد میخواند آن هم 6 درصدی که دو درصدش از مشکلات جهانی ناشی میشد! ولی در خوشبینانهترین حالت عملکرد اقتصادی دولت نهم و دهم تورمی بیش از 30 درصدی بر مردم متحمل کرد. رشد اقتصادی منفی هم از دیگر شاهکارهای اقتصادی دولت احمدینژاد بود، بهگونهای که کارشناسان اقتصادی در پایان دولت دهم رشد اقتصادی را حدود منفی 6 درصد اعلام کردند. نقدینگی حدود 70 هزار میلیارد تومانی ابتدای دولت نهم هم در روزهای پایانی دولت دهم به حدود 450 هزار میلیارد رسید و علاوهبر افزایش حجم، نقدینگی با رشد حدود بالای 15 درصد نیز مواجه شد. در آن سالها بالا بودن درآمد نفتی و تزریق بیمحابای این درآمد به اقتصاد به بیماری هلندی رسید. برداشتهای مکرر و کاهش حساب ذخیره ارزی هم تا آنجا پیش رفت که چارهجویی برای جلوگیری از این مشکل، تاسیس صندوق توسعه ملی را رقم زد. رشد بیرویه واردات کالا هم در دولت استاد اقتصاد آسان قابل توجه است. از افزایش سرسامآور واردات کالاهای لوکس که بگذریم واردات بیش از 15 تن سنگپا و بیش از 700 تن سیر و کالاهایی از این دست هم از نتایج سهلگیری اقتصاد بود.
البته در این میان برخی معتقدند برای تدریس اقتصاد «آسان»، چه کسی بهتر از آنکه در پاسخ به گرانی اقلام مصرفی آدرس میوهفروشی محلشان را میداد و در مقابل سه برابر شدن قیمت پراید ریاست بر قوه اجرایی کشور را نادیده میگرفت و با تعجب میپرسید کیلویی چند؟! راستی این روزها گوجهفرنگی در نارمک چند؟ همه آرای منفی روحانی در سبد شما! تصویب الحاق ایران به CFT را خیلیها محصول ائتلاف استراتژیک رئیس مجلس با رئیسجمهور و حتی شاید عامل تقویت آن خواندند؛ ائتلافی که البته به امروز و دیروز برنمیگردد و ریشه در مناسباتی دارد که بعد از انتخابات 92 شکل گرفت. مناسباتی که تصویب 20 دقیقهای برجام، سر سالم به در بردن بسیاری از وزرا از تیغ استیضاح و... صرفا بعضی از میوههای آن است. در این رویه اگر چه مواردی چون گزارش دیوان محاسبات و پردهبرداری از انحراف 80 درصدی از بودجه –که نوبخت آن را عامل بر باد رفتن حیثیت دولت میدانست- رد کلیات بودجه و حتی سوال از رئیسجمهور هم به چشم میخورد، اما سیره رئیس مجلس نشان میدهد که او همواره تلاش کرده تا ضمن حفظ این ائتلاف، در آستانه تحمل بخشهایی از جامعه حرکت کند که به تصور او در خرداد 1400 رایشان را به سبد او خواهند ریخت. در هر صورت نزدیک شدن لاریجانی به رئیس دولت اگر چه در محاسبات سیاسی و جناحی تا مدتی توجیه منطقی داشت و با توجه به رشد محبوبیت روحانی در مقطعی خاص میتوانست اقدامی قابل فهم باشد، اما حالا که دولت در سراشیبی قرار گرفته و عملکرد آن داد حامیان پر و پا قرصش را هم در آورده، تقویت این چسبندگی و سماجت بر آن، از عجایب عالم سیاست به نظر میرسد. بهخصوص در شرایطی که فیلسوف سیاستمدار یک بار در سال 94 فرجام راهی را که رفته به عینه دیده است. لاریجانی در حالی در انتخابات مجلس دهم قافیه رقابت را باخت و بهعنوان منتخب دوم مردم قم راهی بهارستان شد که در دو انتخابات پیش از آن بهواسطه استقبال گسترده مردم، خود را بهعنوان کاندیدایی بیرقیب به افکار عمومی معرفی کرده بود. او به سیاق همه کنشهای خود در یک دهه گذشته همچنان به سیاستورزی نخبگانی و پشت درهای بسته دل خوش کرده؛ سیاستورزیای که بعد از گذشت یک دهه از اجرای آن مصطفی کواکبیان در توصیفش میگوید لاریجانی صرفا به خاطر رئیس مجلس بودنش مطرح است و اگر رئیس مجلس نباشد و در خیابان قدم بزند شاید حتی کسی او را نشناسد!
همچنان امیدوار به مذاکره با آمریکا، این بار امضای چه کسی تضمین است؟ دولت یازدهم با شعار رفع مشکلات اقتصادی از مسیر مذاکرات هستهای و رفع تحریمها در سال 92 کار خود را آغاز کرد. از همان سال تا حدود دو سال بعد که مذاکرات با 1+5 به نتیجه رسید و برجام امضا شد، تمامی اعضای آن بهویژه مدیران دستگاه دیپلماسی از مذاکرات موفقیتآمیز با غربیها سخن میگفتند و نهایتا با فتحالفتوح خواندن آن در برخی رسانهها از برجام بهعنوان توافق قرن و از ظریف بهعنوان بزرگ دیپلمات کشور سخن گفتند. در جریان این مذاکرات بخش عمدهای از وقت دیپلماتهای کشورمان در مذاکره و گفتوگو با نمایندگان کشور آمریکا گذشت؛ دیدارها با جان کری، وندی شرمن و ارنست مونیز با تمام قوا برگزار شد و نهایتا برجام به امضا رسید. در این میان اما دقیقا از عصر روز اجرای برجام آمریکاییها دست به نقض روح و جسم این توافق زدند و در عرصههای مختلف چه در دولت اوباما و چه در دولت ترامپ آن را خدشهدار کردند و نهایتا هم دونالد ترامپ در 18 اردیبهشت گذشته کار را یکسره کرد و برخلاف قوانین و حقوق بینالملل و حتی قطعنامه سازمان ملل از این توافق خارج شد. آمریکا اما دشمنیهای خود را به خروج از برجام خلاصه نکرد و در ابتدا تمامی تحریمهای یکجانبه را برگرداند و سپس تلاش کرد هرآنچه از کشورهای مختلف میتواند به یاری بطلبد تا فشارها بر ایران مضاعف شود. آمریکاییها علاوهبر اینها در ماههای گذشته تا آنجا که توانستهاند ایران را تهدید کردهاند و باواسطه و بیواسطه منافع ما را تضییع ساختهاند.
پمپئو 12 شرط بیحساب و کتاب گذاشته و ترامپ اعلام کرده ایران به کل باید تغییر رژیم و ساختار بدهد. آنها در منطقه تروریستهای دولتی و غیردولتی را هم بسیج کردهاند تا هم ایران و هم متحدانش را به لحاظ امنیتی زمینگیر کنند و نگذارند که مسلمانان در غرب آسیا رنگ آرامش را ببینند. تمامیتخواهیهای آمریکا اما علاوهبر ایران در ماههای اخیر گریبان متحدان قدیمی خود از کانادا تا اروپاییها را هم گرفته و روابط این کشور را با بسیاری از کشورهای جهان شکرآب کرده است. حالا در این شرایط محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه با «بیبیسی» گفتوگو کرده و گفته است که باب مذاکره با آمریکا بسته نیست! دلار گران شد، مجلس یقه وزیر ارشاد را گرفت! وضعیت اقتصادی این روزهای کشور آنچنان پرچالش شده که دیگر فرصتی برای پرداخت به مسائل حاشیهای یا دستچندم نیست. دلار چندهزار تومانی، بلای جان بسیاری از بازارها شده و توأمانی این چالش با مسائلی مانند فساد، رکود و دیگر نشانههای ناکارآمدی سیستم مدیریت اقتصادی حالا بیشتر مردم را به نقطهای رسانده که قاطبه جامعه مباحث متفرقه را به کناری بگذارند و هرجایی که هستند، به اقتصاد کشور کمک کنند. در این میان اما ظاهرا در بعضی بخشها برخی نمیخواهند امور را اصلی و فرعی کرده و براساس اولویتها اقدام کنند. روز گذشته عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای پاسخ به دو سوال نصرالله پژمانفر، نماینده مردم مشهد به نهاد قانونگذاری فراخوانده شد؛ سوالهایی درباره عملکرد بنیاد بازیهای رایانهای و عدم وجود نظارت بر فیلمهای سینمایی و سامانههای ویدئویی آنلاین. در جلسه صبح دیروز نماینده مشهد سوالهای خود را مطرح کرد و عباس صالحی هم به آنها پاسخ گفت و درنهایت پس از رایگیری مشخص شد نمایندگان از پاسخهای صالحی قانع نشدهاند و لذا وزیر ارشاد در یک روز دومین و سومین کارت زرد خود را از مجلس دریافت کرده است.
این اتفاق در حالی رخ میدهد که هشتم مهرماه گذشته محمدرضا صباغیان و جواد ابطحی نمایندگان بافق و خمینیشهر نیز در سوالاتی جداگانه وزیر علوم را درخصوص علت گسترش بیرویه دانشگاهها در اشکال مختلف و اقدامات این وزارتخانه برای ساماندهی آموزش عالی به مجلس کشانده بودند و در آن ماجرا نیز مجلسیها از پاسخهای وزیر قانع نشدند و منصور غلامی نیز در یک روز دو کارت زرد از مجلس دریافت کرد. در این میان اگر طرح استیضاح برخی وزرای غیراقتصادی از جمله وزیر کشور را که زمزمههای آن در مجلس پیچیده کنار بگذاریم، بنا بر سنت و عرف مجلس حالا با دریافت کارت زردهای یاد شده، دو وزیر علوم و ارشاد نیز در آستانه استیضاح قرار گرفتهاند؛ استیضاحی که معلوم نیست براساس کدام اولویت و کدام ضرورتِ مهمتر از مسائل اقتصادی و بحران بازارهای مختلف، شرایط طرح آنها فراهم شده است. همه اینها در حالی است که دو وزیر اقتصادی کابینه توسط مجلس عزل شدهاند و اخبار غیررسمی هم از استعفای دو وزیر دیگر حکایت دارند. مچ اندازی اعتدال و توسعه -کارگزاران در پاستور اگرچه دلار مثل چند هفته گذشته دیگر سر ناسازگاری ندارد و برخلاف رویه پیشین، کمتر با فشار خون و اعصاب و روان مردم بازی میکند، اما آثار نوسانات نرخ آن، همچنان در جامعه باقی است و در شرایطی که آمپر قیمت کالاها همچنان به سقف چسبیده، وضع اقتصادی کشور کماکان در شرایطی ناخوشایند به سر میبرد؛ شرایطی که بسیاری از اقشار جامعه را در منگنه قرار داده و هر چه بیشتر میگذرد، امیدها برای تدبیر چارهای از سوی دولت جهت خروج از وضع موجود بیشتر ناامید میشود؛ گزارهای که با مشاهده تشدید اختلافات و سهمخواهیها در پاستور روزبهروز تقویت میشود. دولت دوازدهم که از همان ابتدا در سایه رقابتهای دو طیف اعتدال و توسعه و کارگزاران شکل گرفت، اکنون به محملی برای کشمکش میان این دو تبدیل شده و در این فضا هیچ یک از طرفین برای از میدان به در کردن دیگری فروگذار نمیکنند. در این راستا از حاشیهنشینی اسحاق جهانگیری که بگذریم، از بیانیه و بیانیهکشی و موضعگیریهای تند دو طرف علیه یکدیگر نمیشود گذشت. حامیان کارگزارانی روحانی، دولت را فاقد استراتژی اقتصادی روشن میدانند و تاکید میکنند به دلیل اصرار رئیسجمهور بر حفظ نوبخت، اصلاحات اقتصادیای که باید، اتفاق نیفتاده، چراکه او این سازمان را عملا به مجمعی از بروکراتهای بیانگیزه تبدیل کرده است. در مقابل اعتدال و توسعه نیز طرح مواردی از این دست را جاخالی دادن و سلب مسئولیت از نتایج تصمیمات دولت میداند و باعث و بانی بخش قابلتوجهی از وضع موجود را معاون اول که از قضا فرماندهی ستاد اقتصاد مقاومتی دولت را نیز به عهده دارد، مینویسد. هر چه هست، حالا که موسم تغییرات فرارسیده و زمزمهها بر سر وزرای پیشنهادی شروع شده، بار دیگر این بگومگوها هم بالا گرفته، به گونهای که ارگان رسانهای کارگزاران در مواجهه با گزینههای احتمالی رویه موجود را نوعی «تکثیر بیرویه نوبخت» خوانده و مدعی شده که او نمیتواند فرمانده مناسبی برای برونرفت دولت از این بحران اقتصادی باشد. رئیسجمهور اما بیتوجه نسبت به توصیههای یاران تکنوکراتش ترجیح میدهد همان مسیری را ادامه دهد که از بعد انتخابات 96 آغاز شده است.
فرار به جلو از غائله ناکارآمدی! علیرضا علویتبار دیروز در گفتوگو با یک روزنامه اصلاحطلب از لزوم رادیکالیزه شدن اصلاحطلبان در حوزه تحلیل سخن گفته و در بخشی هم تاکید کرده که این جریان روشهای غیرخشونتآمیز را امتحان کرده و دیگر معلوم نیست این روشهای قدیمی آنها جواب بدهد. چند روز پیش نیز مصطفی تاجزاده گفته بود: «رئیسجمهور باید دو اقدام مشخص کند؛ اول اینکه از رهبری بخواهد تصمیمگیری در سیاست خارجی را به وی واگذار کند. آقای روحانی هم مسئولیت بپذیرد، تا حدی که اگر موفق نشد، کنارهگیری کند. دوم اینکه آقای روحانی از همین حالا شعار انتخابات آزاد بدهد و بگوید که در انتخابات آینده فرصت حضور را برای هر جریان سیاسی قانونگرا فراهم میآورد.» این اظهارنظرها امروز در شرایطی بیان میشود که از سال 92 قوه مجریه تحت اختیار اصلاحطلبان و نزدیکان آنهاست و از سال 94 و بعد از آن یعنی سال 96، بخش قابلتوجهی از مجلس شورای اسلامی و همچنین در برخی شوراهای اسلامی شهر و روستا مخصوصا در شهرهایی مثل تهران، کرسیها تمام و کمال به آنها رسیده و به عبارتی امروز مدیریت کشور را قبضه کردهاند، ولی حالا که بنا به قول برخی کارشناسان تورم در کشور سقف 200 درصد را هم رد کرده و دلار رکورد 19 هزار تومان را زده و نارضایتیها بهشدت گسترش یافته است، میگویند که باید تندتر میرفتیم یا اینکه نیاز به اختیارات بیشتری داریم. در مصداق مصطفی تاجزاده در شرایطی از اختیارات بیشتر رئیسجمهور در عرصه سیاست خارجی میگوید که حسن روحانی از جانب رهبری اختیارات بسیار گستردهای در جریان مذاکرات هستهای داشت و در همان ایام هم با قاطعیت و اطمینانی که از اختیار عمل خود داشت، وعدههای بسیار بزرگی داده بود و حتی گفته بود: «مسئولیت همه مذاکرات با من است.»
علاوهبر این تاجزاده در حالی از انتخابات آزاد میگوید و آن را طلب میکند که در جریان انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا که مسئولیت بررسی صلاحیتش با مجلس و تیم اصلاحطلب آن بود، همه گزینههای آنها تایید و سپس وارد شوراهای شهر شدند و حالا که مثلا در تهران اصلاحطلبان حتی از انتخاب فردی با حداقل صلاحیتها برای شهرداری بازماندهاند، میگویند که باید انتخابات آزاد باشد تا ما بتوانیم کشور را اداره و مشکلات را برطرف کنیم. کت جادویی سینمای ایران
این روزها اخبار درآمد نجومی سوپراستارهای سینما در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. یک سلبریتی در سینمای ایران میتواند ماهانه ۱۰هزار دلار پول پسانداز کند.در سینمایی که بخش عمده آن از ناحیه دولت و حاکمیت حمایت میشود
این پولها از کجا میآید؟
تعداد بازدید : 79
مردم ایران بازیگرانی را در کشورشان میشناسند که گاهی دو سال یکبار فیلم بازی میکنند و بهترینها و پرکارترینهایشان سالی دو بار جلوی دوربین میروند اما اتومبیل آنها آخرین مدل است و در بهترین نقاط شهر خانه دارند، سفرهای خارجیشان بهراه است و مرتب خرجهای جورواجوری در زمینههای مختلف میکنند. این جمله حمید فرخنژاد که ماهی 10هزار دلار(۱۳۰ میلیون تومان) برای خانوادهاش به آمریکا میفرستد، چنین سوالاتی را در ذهن مردم ایران بسیار پررنگتر از قبل کرد که وقتی بیش از ۹۰درصد تولیدات سینمای ایران در بخش غیرخصوصی و توسط دولت و نهادهای مختلف دیگر جلوی دوربین رفته است، این ثروتهای عظیم چگونه دراختیار بازیگران سینمای ایران قرار گرفتهاند؟ آیا این پولها غیرنفتیاند و ربطی به بیتالمال ندارند؟ باور چنین چیزی بسیار سخت است. سازمان سینمایی فارابی، سازمان فرهنگی، رسانهای اوج و سازمان صداوسیما سه مرکز عمدهای هستند که فیلمهای سینمای ایران در آنها تولید میشوند. آیا دستمزدهای نجومی بازیگران سینمای ایران، غیر از مواردی که با پولشویی مرتبط است، از مجاری دیگری به جز این نهادهای سهگانه تامین میشوند؟ چند وقت پیش بود که شورای مرکزی کانون کارگردانان سینمای ایران با صدور بیانیهای از دستمزدهای بالای بازیگران بهشدت انتقاد کرد. این بیانیه تنها خبری نبود که طی چند ماه گذشته در اینباره مطرح میشود. دستمزدهای نجومی هنرپیشگان سینمای ایران دیگر از حد خبرهای تفریحی و تفننی گذشته است و زنگ خطرها به صدا درآمدهاند. در ادامه گفتوگو با سه نفر از اهالی سینمای ایران که از سه طیف هنری مختلف هستند را درباره دستمزدهای نجومی بازیگران و خطرات آن برای سینمای ایران میخوانید. داریوش باباییان یکی از پرکارترین و قدیمیترین تهیهکنندگان تجاری سینمای ایران است و ابراهیم اصغری تهیهکنندهای است که با بیش از۲۰ سال سابقه، تمام فیلمهایی که تا به حال ساخته در حوزه دفاعمقدس بودهاند. در کنار این دو تهیهکننده که از دو نگاه هنری مختلف در سینمای ایران هستند، خسرو معصومی هم به سینمای روشنفکری تعلق دارد و هم عضو شورای عالی کانون کارگردانان سینمای ایران است که درباره ورود پولهای کلان مشکوک به سینما و افزایش نجومی دستمزد بازیگران بیانیه صریح و پر سروصدا را صادر کردند.
پولشویان چهرههای مشهور بازیگری را در دستانشان گرفتهاند داریوش باباییان، تهیهکننده سینما در گفتوگو با «فرهیختگان» گفت: درصد قابل توجهی از هزینه تولید فیلمهای سینمای ایران به دستمزد بازیگران تعلق میگیرد. در شرایط عادی، وقتی فیلمی قرار باشد در گیشه بفروشد، ممکن است تا 50درصد از هزینه تولید آن، صرف پرداخت دستمزد بازیگران بشود. اما تعدادی از فیلمها هستند که در آنها پولشویی میشود و نمونه آنها را در سالهای اخیر زیاد دیدهایم. به عبارتی سرمایهگذاران این فیلمها به بازیگرانشان دستمزد نمیدهند، بلکه اساسا هدفشان ازآوردن چنین پولهایی به سینما چیزهای دیگر است. آنها بازیگران را خریدهاند و در چنته و دایره خودشان نگاه داشتهاند و با آنها قراردادهای میلیاردی میبندند. حالا پشت قضیه چه اتفاقی میافتد و چه کاری انجام میشود با کمی کالبد شکافی مشخص خواهد شد. در این نوع فیلمها 10درصد هزینه، صرف پشتصحنه میشود و 90 درصد برای بازیگران است. از طرفی، سرمایهگذاری که پولها را آورده، معلوم نیست از کجا این پولها را میآورد و آیا در رابطه با مسائل سیاسی یا رانتخواری بوده. اینها سینمای ایران را از بین بردهاند؛ چون فیلمی که در آن بیحساب و کتاب خرج شده و برای سرمایهگذارش هم مهم نیست که بفروشد یا نه، طبیعت منطق تجاری سینما را بههم میریزند. در چند سال گذشته که این وضع شدت گرفته، اکثریت کسانی که 40 یا 50 سال سابقه تهیهکنندگی و مدیرتولیدی دارند، از گردونه فعالیت دور شدهاند و در خانه نشستهاند و یک عده آدم جدید با آن پولها میآیند و فیلم میسازند؛ هر فیلمی هم که آنها با سرمایه خودشان بسازند؛ در اکران ناموفق میشود؛ یعنی فیلمی که 10 میلیارد خرج آن شده، باید لااقل 20 تا 30 میلیارد بفروشد تا سرمایهاش برگردد اما اینها با این پولهای بیحساب و کتاب، در کنار خودشان 10 فیلم دیگر را له میکنند. مدیریت اکران که همان رئیس سازمان سینمایی است باید چنین وضعی را مدیریت و ساماندهی کند و روال طوری باشد که همه کار کنند و همه تهیهکنندهها بتوانند از همه هنرپیشهها با قیمت معقول استفاده کنند و این نباشد که فلان بازیگر و فلان ستاره کلا در اختیار یک دفتر یا یک تهیهکننده خاص باشد و به بقیه فیلمها ضربه بزند.» وی درباره فروش فیلمهایی که در آنها پولشویی میشود، گفت: «اینها میآیند و یکسری فیلم را با دستمزدهای سنگین بازیگران میسازند؛ خودشان که تولید نمیکنند؛ تهیهکننده صوری میگذارند و درصدی هم به او میدهند. اینها برایشان مهم نیست که مثلا هزینه تولید فیلم 18 میلیارد تومان شده است و مثلا به یک بازیگر یکونیم میلیارد و به بازیگر دیگر یک میلیارد دستمزد میدهند. همین باعث میشود که این بازیگر دیگر در فیلمهایی با قیمت 200 میلیون یا 100 میلیون تومان بازی نکند. برای آن سرمایهگذار اصلا مهم نیست که فیلم بفروشد یا نه. فقط خوشحال است که در جایی آمده و سرمایهای آورده و کارهای خودش را پیش برده است. این کلا لطمه زدن به سینماست و تمام سیستم و الگوی فیلمسازی را بههم میزند.» وی درباره اینکه برخی بازیگران با اینکه سالی دو فیلم بیشتر بازی نمیکنند، اما امکانات رفاهی زیادی دارند، گفت: «ما اگر 100 تهیهکننده در سینما داشته باشیم؛ 95 نفرشان همین حرفهای ما را خواهند زد؛ یک عده از همین سرمایهگذاران کلان که به نیت پولشویی وارد سینما شدهاند، تعدادی از چهرههای مشهور بازیگری را زیر دست خودشان گرفتهاند و کس دیگری نمیتواند با آنها کار کند. تهیهکنندگان دیگر میگویند ما میخواهیم با فلان بازیگر صحبت کنیم اما خب آن شخص با این بهانه که تا دو سال آینده برنامه دارم، قبول نمیکند. اما نکته اینجاست که آن بازیگر نه قراردادی دارد و نه برنامهای. منتظر است آن آدمی که پول زیادی به او میدهد کار فعلیاش را تمام کند و دوباره با او قرارداد ببندد. در حال حاضر اکثریت تهیهکنندگان با این موضوع دست به گریبان هستند که نمیتوانند با این بازیگران کار کنند. خیلیها دوست دارند که با آقایان فرخنژاد، عطاران، عزتی، گلزار و بقیه کار کنند، اما کار کردن با اینها سخت یا غیرممکن است. بسیاری از تهیهکنندگان الان دچار یاس و ناامیدی هستند و دارند دفاترشان را میبندند چون نمیتوانند بپذیرند که با افراد درجه دو، سه و چهار فیلم بسازند و سینمادار فیلمشان را اکران نکند و اگر هم اکران داشته باشند، با یک یا دو سانس این اتفاق بیفتد که در نهایت باعث نابودی فیلم شود. از بین دوستان من آقایان نوراللهی، قزل ایام، بلوریان و خیلیهای دیگر هستند که دفاترشان در حال تعطیل شدن است. ما در توانمان نیست که دستمزد این بازیگران را بدهیم، برای همین حتی فکرش را هم نمیکنیم که برای کار به آنها پیشنهاد بدهیم. یک تهیهکننده بخش خصوصی که پولهای آنچنانی و بیحساب ندارد، نمیتواند فیلم پنج میلیاردی بسازد و وقتی که تنها یک میلیارد سرمایه برای تولید یک فیلم وجود دارد، ما دیگر ریسک نمیکنیم که به چنین بازیگرانی پیشنهاد بدهیم. باید از طریقی قانونمند، دستمزدها به یک ثباتی برسند و جوری برنامهریزی شود که همه بتوانند از این بازیگران استفاده کنند.» باباییان در پایان با اشاره به اینکه تاکنون حدود 30 ستاره وارد سینمای ایران کرده است، بالاترین مبلغ دستمزدی که خودش به یک بازیگر داده را 200میلیون تومان و متعلق به اکبر عبدی عنوان کرد و پس از آن به الناز شاکردوست با دستمزد بالای 150 میلیون تومان اشاره کرد. او در ادامه این بخش از صحبتهایش گفت: «از وقتی که یک سرمایهگذار به بازیگر شما پیشنهاد 800 میلیون تومان میدهد، شما دیگر نمیتوانی بگویی بیا و با 100تومان دستمزد من کار کن.»
برخی نهادهای ارزشی در بالا رفتن دستمزد بازیگران بیتاثیر نیستند ابراهیم اصغری تهیه کننده سینما درگفت و گو با «فرهیختگان» گفت: «با شرایطی که برای دستمزد بازیگران در چند سال اخیر ایجاد شده، بیشتر هزینه فیلمها به پرداخت این دستمزدها اختصاص داده میشود. تا چند سال پیش دستمزد بازیگران حداکثر ۲۰ الی ۳۰درصد از هزینه ساخت فیلم بود اما امروزه این نسبت بهشدت افزایش داشته است.» او در ادامه صحبت هایش گفت: «گاهی یک بازیگر نسبت به یکی از عوامل دیگر فیلم که سالها تجربه هم دارد، حدود ۱۰۰ برابر دستمزد میگیرد که این غیرعادلانه است. حتی در سالهای اخیر این اتفاق افتاده که چون متوسط دستمزد بازیگران بالا رفته است، برای پرداخت قرارداد آنها از حقوق سایر عوامل کسر میکنند و با تجربهترین عوامل سینما هم به خاطر کم شدن کار و اینکه ناچارند جهت امرار معاش پروژه را قبول کنند، با این وضعیت کنار میآیند.» اصغری بخش عمدهای از ایجاد شدن چنین وضعی را مربوط به پولشویی در سینما دانست و گفت: «کسانی که همکار حرفهای و قدیمی ما نیستند و به واسطه پولهای کلان و با مقاصد خاص به سینما آمدهاند، با این پولهای عجیب، تعدادی از بازیگران را به لحاظ مالی راضی نگه میدارند و کاری میکنند که تحت کنترل خودشان باشند. چنین چیزی، هم مربوط به بخش خصوصی سینما و هم مربوط به مجموعههای غیرخصوصی و نهادهای مختلف و سازمانها میشود. متولیان چنین نهادهایی برای اینکه آثارشان بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و ضعفهایشان در بخشهای دیگر پوشش داده شود، حاضرند هزینههایی نجومی برای جذب و حفظ این بازیگران پرداخت کنند و پروژههایشان را به سرانجام برسانند. این معضل، هم فیلمهای ارزشی را در بر میگیرد و هم مجموعههای ارزشی را که وابسته به نهادهای انقلابی هستند. این نهادها به هرحال مدیرانی دارند که ترجیح میدهند به اصطلاح خودشان به جای کار کردن با بچه مسلمانها، با آدمهایی کارکنند که بتوانند توسط آنها ویترینشان را کامل کنند، آدمهایی که مدیران بتوانند با آنها عکس بگیرند و کاری هم به این ندارند که این بودجه چه آسیبی به سینما میزند و در کنار این بیعدالتی، چه تعداد افرادی هستند که خانهنشین یا کمکار میشوند.
حتی گاهی این مجموعهها سطح دستمزد بازیگران را بالاتر هم میبرند. این نوع کارها باعث تبلیغ ارزشها نمیشود، بلکه فقط برای این آدمها، برای این مدیران و برای این مجموعهها جنبه تبلیغاتی دارد. این مدیران بیشتر به فکر خودشان هستند، فکر اینکه چهار روز بعد اگر از این نهاد بیرون رفتند، برای خودشان جایی در این سینما داشته باشند. این رفتارها ممکن است در کوتاهمدت به نفع چنین مجموعههایی به نظر برسد اما در بلندمدت به ضرر آنها و بهطور کل به ضرر سینمای ایران است. متاسفانه ما سالها پیش میشنیدیم که حتی در جایی مثل صداوسیما برای اینکه میخواستند چند بازیگر مطرح را جذب کنند، حاضر بودند چه پولهای اضافه و جداگانهای هزینه کنند. مدیران سازمان میدادند، این در حالی بود که خود تهیهکنندگان راغب به این کار نبودند. مثلا یک بازیگر برای حضور در یکی از سریالهای تلویزیونی متقاضی دستمزدی بود که تهیهکننده کار مطابق برآوردی که داشت، این هزینه را نمیتوانست بپردازد. اما مدیران سازمان میگفتند که چک ایشان را ما جداگانه میدهیم و ایشان حتما در فلان سریال بازی کنند. مدیران این کارها را میکردند تا خودشان بیشتر دیده شوند اما با همین کار خودبهخود میانگین دستمزد بازیگران را بالا میبردند. مثلا مرحوم خسرو شکیبایی میگفت به من سریالی پیشنهاد شده بود و من برای اینکه مایل نبودم در آن کار باشم، رقم بالایی را بهعنوان دستمزدم پیشنهاد دادم اما مدیران سازمان جلسهای گذاشتند و در آن جلسه، چک دستمزد من را امضا کردند و به من دادند و من هم رفتم و در آن سریال بازی کردم.»
سریالهای فلهای شبکه نمایش خانگی مافیا ساختند خسرو معصومی کارگردان سینما درگفت و گو با «فرهیختگان» گفت:« فیلمهای من تجربی وکمهزینه است و در آنها اکثرا از هنرپیشههای غیرچهره استفاده میشود اما من هم موردی داشتهام که یک هنرپیشه در برابر پیشنهاد برای بازیاش در فیلمم گفت؛ ابتدا ۴۰۰ میلیون تومان به حساب من بریزید تا بعدا بیایم و راجعبه بازی در فیلم شما صحبت کنم. حالا اگر بعدا در معامله ما اتفاقی میافتاد و ایشان اصلا این فیلم را بازی نمیکرد به هر حال آن ۴۰۰میلیون تومان را گرفته بود و رفته بود.» معصومی درباره نهادهای دیگری که کانون کارگردانان از آنها خواسته بود تا درباره بودجهشان شفافسازی کنند به سازمان فرهنگی اوج اشاره کرد و درباره لزوم شفافیت گفت: «اگر بچههای سپاه صداقت نداشته باشند، توقع دارید کسی مثل خسرو معصومی صداقت داشته باشد؟» معصومی در ادامه گفت: «وقتی من وارد سینما شدم و کار حرفهای را شروع کردم، آقای فرخنژاد هنوز به این وادیها نیامده بود اما من هنوز مستاجرم و ایشان بابت ماهی ۱۳۰ میلیون تومانی که باید برای خانوادهاش به آمریکا بفرستد، شاکی است. ضربه اول و اصلی به سینمای ایران را دستمزد بازیگران میزند. یک علت اصلی آن هم این سریالهای فلهای شبکه نمایش خانگی است که مثلا میآیند و ماهی یک میلیارد تومان به آقای گلزار دستمزد میدهند. این یک مافیاست که تمام اجزای آن دستبهدست یکدیگر دادهاند و سینمای ایران را به سمتوسویی بردهاند که خودشان میخواستند. سینمای ایران را همین مساله دستمزد بازیگرها نابود خواهد کرد، مگر اینکه مسئولان وارد شوند و اساسا جلوی بعضی از فیلمها را بگیرند. در دهه 60 فیلمها درجهبندی کیفی «الف»، «ب» و «جیم» داشتند و اگر اثری کیفیتش پایین بود، میدانست که در اکران به او جایگاه نمیدهند. اما الان فقط لازم است در یک فیلم چند چهره شاخص وجود داشته باشند تا بهترین اکران نصیبش شود. همین مساله سینمای ایران را بهشدت دچار ابتذال کرده است. الان میبینید که فیلمهای کمدی روی پرده هستند در حالی که ماه محرم است، آن هم چه کمدیهایی؟ آیا اینها مثل فیلم «اجاره نشینها» فاخر هستند؟ هرگز! اصلا شما نمیتوانید آنها را با خانواده ببینید. نظام اخلاقمدار جمهوری اسلامی رسالتش این نیست. » روایت میدانی خبرنگار «فرهیختگان» از صفهای طولانی دریافت ویزای اربعین
پیادهروی از تهران شروع شد
تعداد بازدید : 36
این روزها پیادهروی از میدان ولیعصر به سمت چهارراه ولیعصر، شما رو با آدمها و زندگیهایی آشنا میکنه که براتون باورنکردنی میشه که اصلا واقعی هستن یا نه؛ آدمهایی که از جاهای دور خودشون رو رسوندن به خیابان ولیعصر تا مهر تاییدی بگیرند برای رفتن بهجایی که به قول خودشون بهشت روی زمینه. اینجا خیابان ولیعصر است که این روزها پر از داستان و روایت و یک کلام عشق است.
قدم اول پنج نفرند، دو نفرشان که مسنتر هستند روی نیمکت نشستهاند و با هم حرف میزنند، نزدیک میشوم و میپرسم برای گرفتن ویزا اینجا هستید؟ زن که با روسری و چادر مشکی صورتش را قاب گرفته، میگوید: «بله. اومدیم کارهامون رو انجام بدیم برای اربعین. دوتا از دخترهام، عروسم و خواهرم، با هم عازم هستیم.» حرف که میزند، صدایش از شوق میلرزد، میپرسم چندمینبار است که برای زیارت میروید؟ جایی کنار خودش برایم باز میکند و میگوید: «هفتباری رفتهام اما چهارسال است که زیارتم را به اربعین محدود کردهام، میخواهم اربعین آنجا باشم، لطف زیارت اربعین چیز دیگهایه. فقط باید بری تا حرفم رو بفهمی.» رو به خواهرش که از خودش مسنتر است، میکند و میگوید: «برای خواهرم راه رفتن خیلی سخته، اما دراین چهار سالی که برای اربعین رفتم آمده، سال آخر یعنی پارسال، با ویلچر او را بردیم. سخت بود اما به قول خودش اگه تو تهران بمونه براش سختتره. برای همین امسال هم باهامون میاد.» میگم: «خیلیها شاید این همه ذوق و شوق رو درک نکنن، یکی از همین خیلیها هم خودمم که تا حالا نرفتم کربلا. چهجوری این همه سختی میکشید تا برسید اونجا؟» حرفم که تموم میشه، دستم رو میگیره تو دستش و با مهربونی که تو چشمهاش و صورتش وجود داره، نگاهم میکنه و میگه: «دخترم، هروقت زمانش برسه، دعوتت میکنه، وقتی هم که دعوتت کنه دیگه نمیتونی چیزی بگی، آنقدر شوق تو دلت میاد که با پا نه، با سر راهی حرمش میشی، سختی هم داره، مسیر راحتی نیست، اما میشه همه سختیهاش رو به جون خرید و رفت.»
قدم دوم حدودا 60 ساله بود، پسری 30 ساله هم همراهش؛ بلندبلند با پسر همراهش حرف میزد و میگفت: «من باید زودتر از این میرفتم، چقدر گفتم زود کارهای من رو انجام بده پسر.» پسر به حرفهای مرد جوابی نمیدهد و فقط سرش را با حسرت تکان میدهد. نمیدانم جلو بروم یا نه؛ اما بر تردیدم غلبه میکنم و به سمتشان میروم و خودم را معرفی میکنم و میپرسم، چرا اینجا هستند؟ مرد مسن که آن همه عصبانی بود، با یک آرامش خاصی به سمتم برمیگردد و میگوید: «ما موکبداریم، در مسیر نجف تا کربلا، نذر کرده بودم برای سلامتی همین پسرم. دو سال پیش تصادف کرد و حالش خیلی بد بود، نذر کردم که امامحسین(ع) پسرم را برگرداند و من هم در همان مسیر به مردم خدمت کنم. البته قبل از اینکه پسرم تصادف کند، با هم کربلا و مخصوصا پیادهروی اربعین میرفتیم، اما بعد از آن تصادف دیگر برای من، همسرم و پسرم این مساله واجب شده است و حتما میرویم.» پسر که حرفهای پدرش نم اشکی به چشمش آورده است، میگوید: «قبل از اینکه تصادف کنم، هرکس که از پیادهروی اربعین و این چیزها حرف میزد، میگفتم آخه چه کاریه این همه راه بریم، خب راحت سوار هواپیما بشید و برید کربلا، چرا خودتون رو اذیت میکنید؟ اما حالا تو این دو سال با نذری که بابا کردن میرم و خیلی هم عاشقانه این مسیر و پیاده میرم.» میگم: «یعنی فقط برای نذر پدرتون این مسیر رو میرید؟» سریع در جوابم میگه: «نه، اصلا. سال اول بعد از اون تصادف خیلی راغب به رفتن نبودم و فقط بهخاطر نذر پدر رفتم، یادم میاد اوایل مسیر خیلی سختم بود، اما یه زمانی به خودم اومدم که اصلا از خانواده جدا شدم و دارم میرم به سمت کربلا، یکجوری انگار آقا خودش آدم رو دعوت میکنه و تو اون مسیر که قرار میگیری انگار یک حال و هوای دیگه است. سال دوم که قرار بود بریم، از اول محرم بیقرار بودم و اگه دانشگاه نداشتم، از همون اول محرم میرفتم.»
قدم سوم بچه داخل کالسکه بیقراری میکنه. زن یک دستش به کالسکه است و یک دستش هم در حال لقمهگرفتن برای دختر چهارسالهاش. نزدیک میشوم و کمک میکنم راحتتر بتواند به بچه داخل کالسکه رسیدگی کند؛ تشکری میکند و بچه را که بیقراری میکند در آغوش میگیرد و لقمه دیگری به دست دختر کوچکش میدهد. میپرسم: «با بچههایتان پیادهروی میروید؟» لبخندی میزند و میگوید: «بله. الان پنج سال است که با همسرم پیادهروی میرویم. الان اگر میخواهی بپرسی، سخت است یا نه؟ در جواب میگویم سخته اما آنقدر شیرینی زیارت برایمان زیاد است که سختیها را اصلا نمیبینیم.» فقط نگاهش میکنم، میگوید: «آره. همه به ظاهرم که نگاه میکنند، میگویند به من نمیاد که کربلا برم، من و همسرم همدیگه رو توی دانشگاه دیدیم. خیلی هم با هم فرق داشتیم، مخالفتها برای ازدواجمون هم زیاد بود، اما من عاشق همسرم، رفتارش و اعتقاداتش شدم، برای همین حرف دیگران برام مهم نبود. سال اول ازدواجمون وقتی برام از پیادهروی اربعین و این چیزها گفت، اولش تعجب کردم، برام خیلی عجیب بود که این هم جمعیت برن برای زیارت اون هم پیاده، خیلی برام صحبت کرد. راستش سال اول رفتم فقط برای کنجکاوی که ببینم چه خبره. شاید باورتون نشه، اون سال هرچی که میدیدم برام عجیب بود و باورنکردنی، وقتی که تموم شد و برگشتیم، هنوز توی شوک بودم. اما سال دوم برام شیرینتر شد و تازه دارم درک میکنم که چه اتفاقی داره میافته و حالا هم که دوتا بچه داریم و خانوادهام همش میگن نرو، سخته اما قراری که با همسرم گذاشتیم این بوده که بریم تا زمانی که میتونیم و روی پا هستیم و زندهایم این مسیر رو بریم. سخته اما خود آقا کمکمون میکنه.» آنقدر خوب حرف میزنه که من ساکت میمونم و فقط نگاهش میکنم، همینجور که داره صحبت میکنه، یهدفعه میبینیم دختربچه به سمت در سفارت میره و خودش رو میاندازه تو بغل یه مرد. زن، همسرش نشونم میده و میگه: «اون مردی که باعث شده من هر سال همین موقعها بیام اینجا جلوی سفارت عراق و عاشقانه منتظر بمونم تا ویزا بهمون بدن، همین آقاست.»
قدم چهارم دست همسرش رو گرفته و همراهیاش میکنه و قدمزنون با هم راه میرن. فکر کردم دارن پیادهروی میکنن و از جلوی سفارت رد میشن؛ اما تا به سفارت رسیدن وایسادن. مرد، همسرش رو روی نیمکت نشوند و خودش به سمت در سفارت رفت؛ به زن نزدیک شدم و کنارش نشستم، با روسری سفیدی که سرش کرده، مهربونی صورتش، بیشتر نمایان شده، میگم: «میخواهید بروید کربلا.» میخنده و در جوابم میگه: «میخوایم بریم پیادهروی اربعین.» گفتم: «بهتون نمیاد.» گفت: «ظاهر آدمها رو نگاه نکن دخترکم. امامحسین(ع) آنقدر به من و بچههام و همسرم لطف داشته که هر سال همهمون با هم میریم برای پیادهروی.» میگم: «یعنی بچههاتون هم میان؟» بازهم با خنده میگه: «بله. هم بچههام. هم نوههام. همه با هم.» تعجب میکنم و میگم: «یعنی از اینجا همه با هم میرید؟» نگاهی به همسرش میاندازه که جلوی سفارت وایساده و میگه: «جریانش مفصله. دختر و پسرم ایران زندگی نمیکنند، دخترم و همسرش آلمان هستند و پسرم هم کانادا زندگی میکنه؛ اما هر سال زمان پیادهروی اربعین همهمون با هم قرار میذاریم نجف و بعد پیاده تا کربلا میریم.» قیافه متعجبم رو که میبینه، بازهم با همون صورت خندون و مهربون میگه: «تازه، بذار بگم که دامادم و عروسم هم ایرانی نیستن اما با شوق و ذوق زیادی این پیادهروی رو میان. از نوههام هم بگم که سال گذشته توی چند تا موکب کمک میکردن. پسرم پزشکه و توی مسیری که پیاده میریم، به مردم و کسایی که نیاز داشته باشن، کمک میکنه.» میگم: «خب چرا این کار رو میکنید؟» در جوابم میگه: «این تسبیح توی دستم رو ببین، این از مادرم به من ارث رسیده، اون موقعها کربلارفتن سخت بود، پدر و مادرم وقتی برای اولینبار رفتن کربلا، مادرم این تسبیح رو گرفت و یادم میاد وقتی تسبیح رو بهم داد گفت، مسیر سختی بود تا رسیدن به حرم امامحسین(ع)؛ اما ارزشش رو داشت که همه سختی این مسیر رو به جون بخرم و برم. حالا که راحت میشه به کربلا رفت چرا این کار رو نکنیم. من و همسرم بچههامون رو جوری تربیت کردیم که این اعتقادات رو همیشه داشته باشند و بهش افتخار کنن، حالا هم که ازدواج کردن و همسرانشون ایرانی نیستن، اما همیشه برای پیادهروی اربعین با هم میریم. خانواده ما یک اصل داره و اون هم اینه که نباید یادمون بره از کجا به این جای زندگی رسیدیم. رفتن به پیادهروی هرساله هم این اصل رو برامون زنده میکنه که اگه کنار هم هستیم بهخاطر اعتقادمون به امامحسین (ع) بوده.» گزیدهخوانی از نشریات دانشجویی طیفهای مختلف
درجستوجوی مخاطب جدید
تعداد بازدید : 17
هفته سوم مهرماه نیز به پایان رسید و نشریات دانشجویی، هنوز هم با انتشار محتواهایی بهدنبال جذب نودانشجویان دانشگاه خود هستند. بررسی چندین نشریه معتبر دانشجویی نشان میدهد موضوعات مرتبط با دانشجویان جدیدالورود، مشکلات خوابگاهی و مسائل دانشجویی از پرتکرارترین سوژههای نشریات در هفته جاری بودهاند. در این شماره نیز محتوای برتر 10 نشریه دانشجویی از نگاه نگارنده مورد بررسی قرار گرفته است. در طول هفته فعالان نشریات دانشجویی با ارسال فایل نشریات خود به آدرس mhayati@ میتوانند در پایان هفته مطالب برتر خود را در این صفحه بخوانند. تعریف ویکیپدیایی از دانشجو شماره چهارم نشریه دانشجویی «الف»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی ایران در مطلبی طنز با عنوان «مقدمهای بر زندگی» پیرامون زندگی دانشجویی نوشته است: لوکا مودریچ در مقدمه کتاب جنینشناسی در سفر مینویسد: «دانشجو آن نیست که میخواند و میخواناند، بلکه آن است که میخوابد و میخاراند.» وی با این مقدمه و نیز اشاره به «خوشتر آن باشد که خواب دلبران، خط رو خط گردد به خواب چاکران» از آغاز یک زندگی جدید به نام زندگی دانشجویی، پرده برمیدارد و اما زندگی دانشجویی بهعنوان یکی از پرمخاطرهترین و جذابترین دوران زندگی یک فرد به دو قسمت کلی تقسیم میشود: یک زمانی که فرد در دانشگاه به سر میبرد و دو زمانی که فرد در خوابگاه به پا میبرد. در قسمت اول، هنوز تعریف مشخصی از دانشگاه وجود ندارد اما براساس تعریف ویکیپدیا و آناتومیگری «دانشگاه مکانی است که گاه دانش است و هرگاه که به آن قدم بگذاری باید از دانش، گاهدانت پر شود که اگر پر شد، شا گاهید و اگر پر نشد بیگاهید.» اما این تعریف غربی بوده و مینویسند «دانشگاه را محلی نامند که خروسکان با شلوار گشاد و سبیل فابریک به آن وارد و پس از چندین سال طی تعریق با شلوار جین پاره و ریشی محزون از آن خارج میشوند.» قسمت دوم دانشجویی دوران زندگی در خوابگاه است. کلا خوابگاه نیز تعریف واحدی ندارد و ضمن سانسور تعریف غربی آن فقط به تعریف شرقی آن میپردازیم. لیوون جائه، دروازهبان کرهجنوبی، خوابگاه را اینگونه معرفی میکند: «دروازهای است هفتمتری با 6 بازیکن، چهار نفر روی تخت، یک نفر روی زمین و یک نفر هم همیشه در... . صبح هرچه زودتر بیدار شوی خوشبوتر و خوشتیپتری و اگر خواب بمانی، باید با کفش ساکنان دروازه مجاور بری دانشگاه.» این تعریف با تمام جامعبودنش یک کارت زرد از علیرضا فغانی دریافت کرد که دلیل آن وقتکشی بازیکن شماره چهار در دستشویی بود که باعث شد سه نفر از سرویس جا بمانند. درکل خوابگاه محیطی است که مساحت آن با فرمول قاعده ضربدر ارتفاع به دست میآید که قاعده آن بیقاعدگی و ارتفاع آن چهار طبقه است که آسانسور هم ندارد. اذن دخول و خروجش کارت دانشجویی و نیتش هم فقط استراحت صرفا برای تقویت عضلات خرخونی است. لازمه ماندن در خوابگاه این است که مجنون باشی. اما این خود باز بستگی به میزان سنوات تحصیلی دانشجو دارد.»
از مهر جا نمانند شماره چهل و هفتم نشریه دانشجویی «باران»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان راه امید دانشگاه اصفهان در مطلبی با عنوان «از مهر جا نمانند» پیرامون مساله دانشگاه نوشته است: «با شروع مهر میتوان تفاوت چشمگیری را در سطح شهر حس کرد. علاوهبر شروع پاییز و تغییر فصل تفاوت دیگری احساس میشود که ناشی از دوباره جان گرفتن مدارس، دانشگاهها و مراکز آموزشی است. فرآیند تحصیل میتواند یک حق برای هر فرد به حساب بیاید. حقی که با عواملی مانند مذهب، جنسیت، موقعیت اجتماعی، عقاید سیاسی و اجتماعی متفاوت نباید از هیچفردی گرفته شود یا دستخوش تغییر شود. در ایران طی کردن مراحل تحصیل و ورود به مقاطع آموزش عالی به یک عمل همگانی و همهگیر تبدیل شده است. به این معنا که تقریبا تمام دانشجویان مقطع متوسطه پس از گذراندن این دوره خود را در جایی به غیر از دانشگاه تصور نمیکنند؛ و پذیرفته شدن در دانشگاه مورد نظرشان به هدفی تبدیل شده است که برایش تلاشهای زیادی میکنند و گاهی نیازمند هزینههای بسیاری بهمنظور شرکت در کلاسهای آموزشی است. این شرایط میتواند جنبه وقتکشی نیز به خود بگیرد. بهطوری که سیاستهای موجود افراد را تشویق به ادامه تحصیل در دانشگاه میکند تا به این ترتیب به جای آن که خود را بیکار بنامند، مشغول تحصیل بوده و لقب دانشجو داشته باشند. در این موضوع هیچشکی نیست که دانشجو بودن یک فرصت فوقالعاده برای کسب مهارت لازم برای ورود به بازار کار است اما دو موضوع میتواند باعث شود که ما به دانشگاه بهعنوان محلی برای سرگرم بودن نگاه کنیم؛ یکی، نبود گزینه جایگزین به جای دانشگاه برای قشر نوجوان پس از اخذ مدرک دیپلم و دیگری، نبود فرصتهای شغلی کافی پس از فارغالتحصیلی که این مورد دوم میتواند از سویی زنگ خطری باشد برای اشباع شدن رشتههای تحصیلی گوناگونی که اتفاقا طرفدار زیادی نیز دارد. این موضوعات که البته بخش قابل توجهی از آنان مربوط به سیاستهای دولت است، روی سخن را به سمت دولتمردانی متمایل میکند که بالا بردن فرصتهای شغلی باید از اولویتهای قابل توجه آنان به حساب آید. مسائل ذکرشده محدود به قبل یا بعد از دوره تحصیلات عالی نمیشود. دانشجویان زیادی هستند که در دوران تحصیل در دانشگاه با مشکلات زیادی روبهرو میشوند. این مشکلات ارتباط مستقیم با عقاید آنان دارد. عقایدی که جنبه انتقادی داشته و لزوما با دیگر اندیشهها یکسان و یکسو نبوده است. این مشکلات و محرومیتها به علت برخورداری از هوش پایین یا نداشتن مهارت کافی نیست، بلکه از تفاوتنظرها و عقاید سرچشمه میگیرد و برچسبهای مختلف بر آنان زده میشود و آنها را مجبور به ترک تحصیل و محروم ماندن از دانشگاه میکند.»
خبر خوب برای خوابگاهیهای پولدار شماره سی و چهارم نشریه دانشجویی «دیدهبان»، نشریه دانشجویی انجمن اسلامی دانشجویان آزادیخواه دانشگاه شهید بهشتی در مطلبی با عنوان «خبر خوب برای خوابگاهیهای پولدار» به بررسی بلیتهای هواپیما پرداخته و نوشته است: «سقوط هواپیما خبر بدی است، اما خوشحالم که خبر سقوط بلیت هواپیما را به شما میدهم. بعد از سقوط ارزش دلار در هفته گذشته، همه ما انتظار پایین آمدن قیمتهایی را داریم که بلافاصله با گرانی دلار بالا رفتند. آنهایی که تاثیرپذیری از افزایش قیمت دلار را در کمتر از یک هفته نشان داده و سریع نرخها را تغییر دادند، حالا باید نشان بدهند که افزایش قیمتهای اعمالشده واقعا به خاطر بالا رفتن دلار بوده یا دنبال ماهی گرفتن از آب گلآلود بودند؟ در این بین شرکتهای هواپیمایی در کاهش قیمتها پیشقدم شدند و اولین خبر خوش بعد از پایین آمدن دلار را به مشتریانشان دادند. تقریبا دو ماه پیش وقتی که بسته ارزی دولت به اجرا درآمد و ارز مسافرتی 4200 تومانی حذف شد، شرکتهای هواپیمایی قیمت بلیت هواپیما را تقریبا دو برابر کردند، چراکه خرج سفر آنها که قبلا با دلار 4200 تومانی تامین میشد، یک دفعه دچار بازار ثانویه و دلار هشت هزار تومانی شده بودند. شرکتهای هواپیمایی هم با این ادعا که دوبرابر شدن نرخ دلار خرج سفرها را دوبرابر کرده است، بلافاصله قیمتهای خود را تغییر دادند. همین اتفاق باعث شد هواپیماهای داخلی با کاهش مسافر روبهرو شوند و شاهد پروازهایی بودیم که صندلی خالی در آنها به طرز عجیبی توجهها را به خود جلب میکرد. بعد از یکی دو هفته سازمان هواپیمایی کشوری برای اولین بار نرخ پروازهای داخلی را مصوب و در یک جدول 196 ردیفی، نرخ تمامی پروازها را با دلار هشت هزار تومانی تعیین کرد. نرخهایی که در این فهرست منتشر شده بودند، قرار بود به صورت پلهای در مصوبههای بعدی کاهش پیدا کنند، اما هرگز نرخ جدیدی به تصویب سازمان هواپیمایی کشوری نرسید. حتی آخر شهریورماه که موعد کاهش قیمت فرارسیده بود، سازمان هواپیمایی کشوری با یک غافلگیری، همان نرخهای قبلی را تا پایان مهرماه تمدید کرد.»
محدودیتهای یکرشته پرطرفدار شماره پنجم نشریه دانشجویی «رویان»، نشریه دانشجویی دانشکده مهندسی هوافضا، دانشگاه صنعتی شریف در مطلبی با عنوان «محدودیتهای هوافضایی» به محدودیتهای گرایش هوافضا پرداخته و نوشته است: «یقینا یکی از مهمترین تفاوتهای دانش هوافضا، چه در بعد آکادمیک و چه در کاربردهای صنعتی، محدودیتهایی هست که کمتر در سایر گرایشهای علوم و فنون مهندسی به چشم میخورد. مهندسان هوافضا در گرایشهای جامدات، سیالات، کنترل و... با چالش اندازه، وزن، شرایط خاص محیطهای عملیاتی و بسیاری عوامل دیگر دست به گریبان هستند که مشابه آن مثلا در گرایش مهندسی مکانیک کمتر وجود دارد. بهعنوان مثال بهمنظور طراحی یک پیچ برای سازه هوایی نهتنها باید محدودیتهای آلیاژی برای تحمل اشکال مختلف نیروی اعمالشده را درنظر گرفت بلکه باید پارامترهای تغییرات محیطی و فاکتورهای ترکیبات شیمیایی از لحاظ واکنش با دیگر مواد، علاوهبر سیکلهای بالاتر ارتعاشی و شاید دهها فاکتور دیگر نیز موردنظر طراح هوافضا باشد. شکل دیگر محدودیت برای افرادی که در رشته هوافضا تحصیل میکنند یا فعالیت صنعتی دارند، خاصبودن فضای مانور و خلاقیت به دلیل تبعیت از قوانین اعمال شده است. در دهههای گذشته تقریبا قوانینی مانند استانداردهای تست و طراحی مکانیک بدونتغییر یا بسیار جزئی بوده ولی آژانسهای فضایی و هوانوردی بهصورت روزانه مقرراتی برای افزایش کیفیت، ایمنی و کاهشهزینه اعمال میکنند. بهعنوان مثال اگرچه در مراحل طراحی هواپیما، مهندسان هوافضا مانند سایر علوم مهندسی از طراحی با عمر طولانی شروع کردند ولی به دلیل سوانح و اعمال مقررات محدودتر نیازمند به درنظر گرفتن شرایط ویژهای شدند. مثلا مجبور به طراحیهایی شدند که اگر سازه قابلیت و توانایی خود را از دست بدهد، جایگزینی برای آن وجود داشته باشد.»
انتخابواحد در 4 حرکت شماره شصت و پنجم نشریه دانشجویی «سخن انجمن»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در مطلبی با عنوان «انتخابواحد در چهار حرکت» پیرامون مساله انتخابواحد نوشته است: «یه مسالهای که الان درگیرش نیستین ولی چهارماه دیگه یخه شما نو ورودا رو عین بختک میچسبه یه موجودیه که بهش میگن انتخابواحد. قصد داریم تو این چند سطری که در ادامه میخونین این موجود رو بهتون بشناسونیم و طرز مواجه شدن با اونو بهتون بیاموزیم: 1- پرسوجو از سال بالاییها برای شناسایی استادای گلاب!؛ قطعا میخواین بدونین که گلاب به کدوم استادا اطلاق میشه؟ باید خدمت انور و باسعادت شما عرض کنم که هنوز در کاربردای واژه گلاب بین علما اختلاف وجود داره ولی چیزی که همه بزرگان روی اون صحه میذارن اینه که اولا حضور و غیاب نکنه یا اینکه براش مهم نباشه، ثانیا «تیای» سه پیچ نداشته باشه، ثالثا آخر ترم با یکی دو تا تحقیق پاس کنه... . یه چیزم داخل پرانتز بگم: (در انتخاب اون سال بالاییهایی که میخواین ازشون مشورت بگیرین بسیار دقت کنین که رَنک نباشن) این قسمتو پسرا فقط بخونن! «به این دقت کنین که یه استاد میتونه برای یه عده تو دسته گلابا باشه ولی در عین حال برای شما ابنملجم مرادی باشه.» 2- اولویتبندی واحدها؛ اول فلان بعد بهlان و... و... و... و... (توصیه بسیار مهم! به داشتن یه برنامه اکتفا نکنین و احتمال بروز هر اتفاق ناگواریو هر چند یک در میلیون دستکم نگیرید.) 3- همراه داشتن حداقل یک یا دو عدد سال بالایی در روز انتخابواحد؛ ترجیحا «بابا» یا «مامانتون» باشه بهتره. (اونایی که تا الان مامان یا باباشونو پیدا کردن که هیچ اما محض اطلاع اون دسته از عزیزانی که هنوز تو باغ نیومدن باید بگم علاوهبر مامان بابای واقعیتون یه مامان یا بابای دانشگاهی هم دارید که شماره دانشجویی اونا عین مال شماست با این تفاوت که به جای 97 اولش، اونا 96 دارن. همین... . اما شاید این سوال براتون پیش بیاد که من چطور مامان یا بابام رو پیدا کنم یا اصلن بدونم مامان دارم یا بابا؟ برای این سوال پاسخهای فراوانی به اقتضای شرایط وجود داره.»
کمپینِ نوظهور تحریم شریفپلاس شماره جدید نشریه دانشجویی «میدان انقلاب»؛ نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف در مطلبی با عنوان «امید به تاریخ» پیرامون افتتاح فوت کورت این دانشگاه نوشته است: «سوم مهرماه بود که گروه «تحریم شریفپلاس»، به سوپرگروه ارتقا یافت. به دنبال آن، سیل اد کردنها و دعوتها هم شروع شد. ادمینها و راهاندازان گروه (که اکثرا از بچههای مکانیکی هستند) از همان ابتدا تلاش برای سازماندهی گروه و به نتیجه رساندن آن را داشتند. چراکه در صورت بازخورد نگرفتن پس از چند روز، کمپین از دستشان خارج میشود و جمع کردنش هم با خداست. در این چند بند، مختصرا به توضیح و توصیف این جنبش میپردازیم. از همان دقایق اول، مشخص شد که اختلافنظر برای بهبود وضعیت شریفپلاس بهشدت وجود دارد. عدهای معتقدند که این مجموعه باید بهطور کامل تحریم شود. عده کمی گام را فراتر گذاشته و به افرادی که از آن استفاده میکنند، بدوبیراه میگویند، عدهای منتظرند تا شورای صنفی کاری بکند، عدهای مقصر را دانشجویان میدانند و... . خلاصه اینکه نظرات بسیار متفاوتی وجود دارد و یکی کردن این همه نظر متناقض به این سادگیها نیست. برای حل این مشکل، تعداد خوبی نظرسنجی برای سنجش دیدگاههای اعضای کمپین (و نه عموم دانشجویان) در گروه قرار گرفت. مثل نظرسنجی در مورد راهکارهای پیشنهادی دانشجویان یا نظر آنها در مورد کیفیت غذای سلفها در مقایسه با شریفپلاس. مشخص است که این نظرسنجیها به هیچوجه بیانگر نظر عموم دانشجویان نیست و صرفا بیانگر نظرات افراد این گروه است. همین شد که شورای صنفی (که از اوایل تاسیس گروه در جریان بود)، گوگل فرمی طراحی کرد و نظر دانشجویان را پرسید.»
اشتباه اصلی را اصلاحطلبان انجامدادند شماره سی و هشتم نشریه دانشجویی «وقایع اتفاقیه»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان مصاحبهای را با ضیا نبوی از بازداشتیهای اخیر داشته، او در بخشی از مصاحبه خود گفته است: «فعالیت انجمن ما را باید به دو دوره تقسیم کرد، تا سال 84 فعالیت ما قانونی بود ولی بعد از آن فعالیتمان غیرقانونی بود. تا زمانی که قانونی بودیم محور فعالیتها سخنرانی، نشریهها، نمایشگاه کتاب، بودرها، تریبونهای آزاد و برنامههایی از این دست بود. از سال 84 به بعد که انجمن غیرقانونی اعلام شد جنگیدن برای باز نگه داشتن انجمن بود، بیشتر تجمع و تحصن و کارهای خبری و رسانهای کردن بود که البته یکی از برنامههایی که ادامه داشت جلسات بحث انجمن بود یعنی حتی بعد از اینکه غیرقانونی شدیم هر هفته دو بار جلساتمان را برگزار میکردیم در دفتر انجمن یا اگر جمعیتمان بیشتر بود در چمنهای دانشگاه. اکثر فعالیتهایمان به این نحو بود. سال 84 که تحریم انتخابات بود برای تحریمها تلاش کردیم و سال 88 هم تلاش برای مشارکت بود. مطالبات ما خیلی جدیتر از آن بود که اصلاحطلبی بتواند به آنها جواب بدهد. در واقع تحلیل ما این بود که آقای خاتمی و دنباله ایشان و اصلاحطلبی توان پاسخگویی به آن خواستههای دموکراتیکی را که ما داشتهایم ندارند، خواست ما در آن زمان یک دموکراسی مستقیم بود. در واقع هدف ما پیدا کردن راه یکگذار دموکراتیک در کوتاهمدت بود و با این تحلیل ما به نظر خودمان نمیتوانستیم، در انتخاباتی شرکت کنیم که نظارت استحقاقی درش نیست. احتمالا آینده هم نخواهد داشت، به معنایگذار دموکراسی و خب با این منطق ما انتخابات را تحریم کرده بودیم و رفراندوم هم شعار اصلی ما بود که دلمان میخواست از اساس برای تغییر دموکراتیک در حاکمیت اجماع کنیم. اما اکنون که به قضیه نگاه میکنیم آنچه میخواستیم اگر چه بد نبود اما در حد وسع و توانمان نبود. با شرایط عینی کشور هماهنگی نداشت و مهمتر از آن به موازنه قوا نمیخورد. اساسا ما قدرت اینکه چنین تغییری را ایجاد کنیم، نداشتیم. ما از آن گروهی که فکر میکنند چون ما انتخابات را تحریم کردیم شکست خوردیم، نیستیم. ما یک عامل خیلی خیلی کوچک سیاست بودیم. شاید اشتباه اساسی را خود اصلاحطلبان انجام دادند که روی یک کاندیدای خاص اجماع نکردند و این اشتباه بزرگی بود.»
عذاب الیم جزوهنویسی شماره 97 نشریه دانشجویی «درددل»، نشریه دانشجویی مستقل دانشگاه علوم پزشکی تبریز در مطلبی با عنوان «عذاب الیم جزوهنویسی» با مطرح کردن سوالی با عنوان «جزوهنویسی بهتر است یا رفرنس؟» نوشته است: «دردسرها از همان ترم اول ورود به دانشگاه شروع میشود! هر استادی در کلاس حضور پیدا میکند و دو یا سه منبع با حجم حداقل 350 صفحه که خود پر از اصطلاحات عجیب و غریب تخصصی است را به دانشجویان ترم اول پزشکی معرفی میکند. دانشجو هم طبق عادت معمول دبیرستان با هزینهای گزاف منابع را برای هر درس خریداری میکند. برای هر درس تخصصی بهطور میانگین 400 صفحه که در کل ترم حدود 1200 صفحه به علاوه سه یا چهار درس عمومی مجموعا 2000 صفحه مطلب را جلوی چشمان خود میگذارد و با خود میگوید همه را میخوانم! البته در این میان کسانی که با ترمهای بالاتر مشورت کردهاند، سعی میکنند از همان ابتدا برای ورودی گروهی به نام جزوهنویسی بسازند تا تمام حرفهای استاد را به جزوهای کمحجم تبدیل کنند و به اصطلاح مدیریت زمان بهتری داشته باشند. ترم آغاز میشود، اساتید تدریس را آغاز میکنند و دانشجوها هم چند جلسهای همراه با استاد پیش میروند، اما اندک اندک مشکلات بروز میکند. دانشجویان درمییابند که برای مشکلات خوابگاه، دردسرهای دانشگاه، کارهای اداری و بسیاری معضلات دیگر زمان در نظر نگرفتهاند و حالا یک هفته به امتحان پایانی مانده و تنها 30 درصد رفرنس معرفیشده را مطالعه کردهاند، آن هم فقط یک بار بهطوری که عملا از آن کتاب هیچ نمیدانند. گروهی دیگر که بیخیالتر بودهاند، تازه جزوهها را سفارش میدهند و میبینند که نهتنها بدخط نوشته شدهاند، بلکه پر از غلطهای علمی هستند و به کل سردرگم میشوند. اساتید هم برای جبران این سردرگمی دانشجویان، سوالات را از همان گفتههای سر کلاس طراحی میکنند و در برخی موارد نمرهای کلی هم به دانشجویان اضافه میکنند تا حداقل بیشتر از 30 نفر مردود نشوند. از طرفی دیگر دانشجویان جزوهنویس نیز معمولا نمیتوانند به موقع جزوهها را آماده کرده و به تکثیر بفرستند و اعتراضات و هتاکیهای سایر دانشجویان به سمتشان سرازیر میشود. جزوهنویسان هم از اینکه برای بقیه جزوه مینویسند و بقیه زمان بیشتری برای خوشگذرانی و لذت بردن از تفریحاتشان دارند آزردهخاطر شده و حاضر به ادامه همکاری نمیشوند. نمایندهها هم برای حل این اختلافات یا مجبور میشوند همه را ملزم به جزوهنویسی کنند که خود دردسرها را چند برابر میکند یا اینکه مشابه دولتهای سالهای 1357 - 1356 مدام استعفا میدهند تا حداقل کمتر مورد اهانت و بیاحترامی قرار بگیرند. »
جنبش دانشجویی و ابوذر زمان بودن شماره نهم نشریه دانشجویی «میم الف»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان پیرو خط امام دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور در مطلبی با عنوان «ابوذریم» نوشته است: «دور تا دور حوض پارک مسعودیه این رضاخان بود که برای اولین گروه دانشجویان ایرانی اعزام به خارج از کشور سخن میراند. در کنارش به حالت تعظیم تیمورتاش وزیر داخله و آن طرفتر اعتمادالدوله وزیر فرهنگ؛ «شما را به مملکتی اعزام میکنیم که جمهوریست. شما نباید نظام سیاسیاش را بیاورید، بلکه همان صنعتتان را یاد بگیرید.» اما حداقل یک دانشجو در دلش گفت کور خواندی آقای شاه. او شد اولین نخستوزیر ایران بدون شاه؛ مهندس مهدی بازرگان، پیر جنبش دانشجویی مسلمان که آن روز با موهای هنوز نریختهاش و کت و شلوار یکدست خاکستری مقابل رضاخان ایستاده بود، روزی دیگر با مقالات علم و دینش مقابل مارکسیستها ایستاد و چندی بعد تحت رهبری امام به پیشآهنگی جنبش دانشجویی محمدرضا را به خطوط هوایی مصر - مراکش - یاماها فرستاد. اینجا دانشگاه است و البته پرواضح است نه پرسشگری و نه حقگرایی و آزادگی و مطالبهگری با تبدیل دانشگاه به باشگاه سیاسی و خانه احزاب سازگار نیست. اساسا جنبش دانشجویی ورای این قید و بندهاست و جالبتر آنکه کسانی مدعی این مطلبند که به جای تکیه به جریانهای درون دانشگاهی تکیه بر ردیفهای بودجه نهادهای خارج دانشگاه دارند و در مقدسترین مراسمهای مذهبی با بهرهگیری از رانت در عملکرد، سیاستزدگی را به بدترین وجه نمایش میدهند. بگذار تصور کنیم. در عصر خودگرایی روحیه دانشجوییمان را نیز تبعید کنیم؛ درست مثل ابوذر. جنبش دانشجویی خود خود ابوذر است. مثل ابوذر پرسشگر است و محقق و مطالبهگر. وقتی شنید آیین نوینی در مکه ظهور کرده، آمد برای تحقیق و پرسش. مثل همیشه از دینی به دین دیگر به دنبال حقیقت. مستقل بود و آزاده. بر ظلم میتازید و حق را بیهیچ ترسی بیان میکرد. از پای نمینشست و از اصلاح خلافت حالا بیشتر به سلطنتشبیه، دست نمیکشید. حالا پرسشگری و تحقیق و مطالبهگری، استقلال و آزادگی و صلاح را تبعید کنید. چه میماند جز رباتی که بد است. فلان قرص را باید روزی دوبار نسخه کرد، اما هرگز نمیاندیشد و از مسئولی سوال نمیکند چرا بیمارش توانایی خرید دارویش را ندارد. پاسخ چه میشود؟ آناست که نماز امت قضا میشود. ما متعهدیم به میهن و دین مبین که آنجا که ستمی میرود یا خطری هست، آرام ننشینیم.»
از جکوز تا رامبد شماره جدید نشریه دانشجویی «روزنامه»؛ نشریه مستقل دانشگاه صنعتی شریف در مطلبی با عنوان «از جکوز تا رامبد» بهسراغ یکی از خندانندهشوهای برنامه خندوانه که دانشجوی دانشگاه شریف بوده، رفته و گفتوگویی را با او ترتیب داده است. در بخشی از این مصاحبه آمده است: «قضیه از جایی شروع شد که ما همه در کشتی بودیم (بله میدونم، این شوخی ابوطالب بود.) دور قبلی «خندانندهشو» که پخش میشد، چند نفر از دوستانم در خوابگاه به من گفتند «قاسمی تو چرا شرکت نمیکنی؟ همین چیزایی که اینجا میگیرو اونجا هم بگی، ما خودمون بهت رای میدیم.» البته که نمیشد آن چیزها را در تلویزیون گفت، ولی این وسوسه به جانم افتاد که برای تجربه هم که شده، شانسم را امتحان کنم. نحوه ارتباط ما با برنامه از طریق علی ضیایی بود؛ کسی که خودش جزء هشت نفر سری قبل مسابقه بود و این سری مسئولیت ارتباط با شرکتکنندگان را به عهده داشت. حتی جلسات تمرین ابتدایی ما با مربی را هم ایشان هماهنگ میکرد؛ زمانهایی را که باید آفیش میشدیم و برای ضبط به استودیو میرفتیم، مربیها تمامی تلاش خودشان را برای بهترشدن بچهها میکردند؛ از رامبد جوان که برای تمرین با گروهش از 11 شب تا 3 صبح در لوکیشن خندوانه بود تا پانته آبهرام که هر ساعتی از شبانهروز اگر نکتهای برای اجراها به ذهنش میرسید، آن را با ما درمیان میگذاشت. روابط ما با هر چهار نفر آنها کاملا صمیمانه بود؛ صمیمیتی که از همان روز اول برای ایجادش تلاش میشد و باعث شد ما از یکجایی به بعد فراموش کنیم مربیها همگی جزء سلبریتیها محسوب میشوند و ما شاید در گذشته صرفا میتوانستیم به دنبال عکسگرفتن با آنها باشیم. براساس تجربیات و مشاهداتی که داشتهام، اگر به روز اولی برگردم که تازه میخواستم ویدئو بفرستم، حتما با دست پرتر وارد مسابقه میشوم. سعی میکنم چند متن خوب بنویسم و برای مسابقه آماده داشته باشم و هم اینکه بیشتر استندآپ ببینم و راجع به آن بخوانم. نداشتن متن باکیفیت معضل اصلی بیشتر شرکتکنندهها و خود من بود. این تصور وجود دارد که خندانندهشو بهطور کل زندگی شرکتکنندگان خود را تغییر میدهد. اما قضیه به این سادگیها نیست، بهخصوص برای افرادی مثل من که در جریان مسابقه زیاد دیده نشدهاند. ولی در اینکه این برنامه تاثیرات مثبتی در روند کاری آینده من داشته و خواهد داشت، شکی نیست. » نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل هزینه ناکامیهای دونالد ترامپ را در حوزه سیاست خارجی پرداخت
استعفـا یا اخراج؟
تعداد بازدید : 27
فرهیختگان: نیکی هیلی، نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل متحد، آنقدر در بین جمهوریخواهان محبوب است که دونالد ترامپ حتی برای کنار گذاشتنش تلاش کند تا بدون کدورت و با تعریف و تمجید این اتفاق بیفتد. نیکی هیلی بیست و نهمین نماینده آمریکا در سازمان ملل، سهشنبه بدون اینکه کسی را در جریان قرار دهد، استعفا کرد. بلافاصله پس از انتشار این خبر رئیسجمهور آمریکا آن را پذیرفت و گفت هیلی تا پایان سال ۲۰۱۸ پست خود را ترک خواهد کرد. برخی منابع میگویند که او هفته گذشته در کاخ سفید با ترامپ موضوع استعفا را بررسی کرده است اما بسیاری در کاخ سفید از آن مطلع نشدند تا دیروز با انتشار این خبر غافلگیر شوند. هرچند ترامپ و هیلی پس از انتشار خبر استعفا و موافقت با آن، با یکدیگر دیدار و در کنفرانس خبری شرکت کردند با این حال، هیچکدام از دوطرف نتوانستند دلیل روشن و قانعکنندهای برای پایان دادن به همکاریهایشان را اعلام کنند. پذیرش فوری این درخواست از سوی ترامپ باعث شد دو گمانهزنی در این باره مطرح شود؛ یکی این احتمال که دولت آمریکا به دنبال تغییر بنیادین در سیاست خارجی خود خواهد بود و دیگری اینکه اختلافات ترامپ و هیلی بهویژه در موضوع روسیه باعث این جدایی شده است. نیکی هیلی یکی از سرسختترین مخالفان دونالد ترامپ در کارزار انتخاباتی درون جمهوریخواهان و حامی مایک روبیو نامزد دیگر از حزب جمهوریخواه بود. با این حال ترامپ او را بهعنوان نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل برای رای اعتماد به مجلس سنا معرفی کرد و او در 27 ژانویه 2017 توانست بهعنوان نماینده دائم این کشور در سازمان ملل از سنا رای اعتماد بگیرد. هیلی فاقد تجربه در حوزه سیاست خارجی بود اما ماموریت خود را پیادهسازی هر آنچه ترامپ در حوزه سیاست خارجی به دنبال آن بود، تعریف کرده بود و همین موضوع نیز باعث شد تا در دولت ترامپ، او بیش از رکس تیلرسون نماینده سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا باشد. هیلی با ترامپ در سه حوزه سیاست خارجی آمریکا بهطور کامل همراه بود. او بر اساس آنچه ترامپ خواسته بود، به دنبال تغییر یا اصلاح در سازمان ملل بود؛ دفاع از رژیم صهیونیستی را بخش جداییناپذیر سیاست خارجی آمریکا میدانست و به همین دلیل نیز کشورش را از شورای حقوق بشر سازمان ملل به دلیل «مشی ضداسرائیلی» این نهاد خارج کرد. اما مهمترین محوری که او و ترامپ با یکدیگر همپوشانی داشتند، مقابله با ایران بود. هیلی یکی از سرسختترین مخالفان ایران در سازمان ملل بود و کمتر هفته یا ماهی بود که او از ایران انتقاد نکند. او ایران را متهم به کمک تسلیحاتی به شورشیان حوثی در یمن، آموزش شبهنظامیان شیعه در عراق و حزبالله لبنان میکرد و همواره تلاش داشت برای ادعاهایش مستنداتی جمع کند. دعوت از سفرای کشورها و نمایش بقایای یک موشک که ادعا میشد ساخت ایران است و حوثیها به ریاض شلیک کردند، بخشی از آن چیزی بود که هیلی برای متهم کردن ایران به نقض تعهدات بینالمللی جمعآوری کرده بود. هیلی به دنبال این بود که با استفاده از بقایای موشک ادعایی، ائتلافی را ضدایران تشکیل دهد و پرونده ایران را به علت نقض قطعنامه 2231 به شورای امنیت ببرد. در جلسه فوریه 2018 شورای امنیت سازمان ملل که برای بررسی و رایگیری درباره یک قطعنامه ضدایرانی تشکیل شده بود، روسیه با استفاده از حق وتو، جلوی تصویب این قطعنامه را گرفت.
هیلی در حالی که ائتلاف خود را در برابر ائتلاف ایران و روسیه شکستخورده میدید اعلام کرد اگر روسیه به اقدامات حفاظتی خود برای ایران ادامه دهد آمریکا و شرکایش خودشان اقدام خواهند کرد. اگر از طریق شورا نتوانیم کاری کنیم خودمان اقدام میکنیم. هیلی در پرونده هستهای هم سیاست ترامپ را دنبال میکرد. او هر چند بین «خروج از برجام» و «اصلاح» این توافق هستهای سرگردان بود اما هیچگاه نتوانست اجماعی در حمایت از خروج آمریکا از برجام علیه تهران ایجاد کند. هیلی در دورانی که آمریکا در این توافق هستهای حضور داشت، یک سفر بسیار مهم به وین داشت و در این سفر با یوکیا آمانو، دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی دیدار کرد و خواستار بازرسی کامل آژانس از تمام مکانها در ایران بدون هیچمحدودیتی شد. او البته تلاش کرد با زیرسوال بردن اعتبار آژانس در بازرسی از تاسیسات هستهای ایران، مقدمات خروج ترامپ از برجام را فراهم کند. آخرین پروژهای که هیلی اجرا کرد، استفاده از ظرفیت ریاست آمریکا بر شورای امنیت بود. او تلاش کرد این نشست را به نشست ضدایرانی تبدیل کند اما حمایتها از ایران باعث تغییر نسبی دستور کار و درنهایت شکست این پروژه شد.
اما یکی از اصلیترین محلهای نزاع و اختلاف هیلی و ترامپ، به موضوع روسیه بازمیگردد. نیکی هیلی یکی از مخالفان توسعه روابط آمریکا با پوتین و مسکو بود. این مخالفت باعث شده بود وی در آوریل 2017 در اظهارنظری اعلام کند دولت آمریکا قصد دارد تحریمهای جدیدی علیه شرکتها و افراد روسی را که به کمک توسعه تسلیحات شیمیایی دمشق آمدهاند، اعمال کند. همین موضوع باعث ناراحتی شدید ترامپ از نیکی هیلی شده بود. آنگونه که رسانههای آمریکایی گزارش دادهاند ترامپ به همین منظور تصمیم گرفت تحریمهای روسیه را رد کند تا به اعتبار عمومی وی خدشه وارد سازد. در کنفرانس مطبوعاتی ترامپ و هیلی، دونالد ترامپ ادعا کرد هیلی 6 ماه پیش تقاضای استعفا کرده بود. با فرض صحت این موضوع، باید بررسی کرد چه اتفاقی در دولت ترامپ افتاده که او تقاضای استعفا کرده است. موضع سرسختانه دونالد ترامپ علیه توافق هستهای با ایران درنهایت همانگونه که پیشبینی میشد، باعث خروج اصلیترین مهره سیاست خارجی آمریکا یعنی رکس تیلرسون وزیر امور خارجه از دولت شد. تیلرسون موافق توافق هستهای با ایران و مخالف خروج از آن بود. او اسفند سال گذشته استعفا کرد تا ترامپ و هیلی، سناریوی خود در توافق هستهای با ایران را دنبال کنند. با استعفای تیلرسون، بسیاری با توجه به همراهی با ترامپ، هیلی را گزینه احتمالی تصدی وزارت امور خارجه میدانستند. سیاست خارجی دولت ترامپ با تمرکز بر برنامه هستهای ایران و تلاش برای دفاع از متحدان سنتی ایالات متحده در خاورمیانه، چرخشی جدی کرد. برکناری تیلرسون، انتصاب مایک پمپئو و جان بولتون بهعنوان وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی کاخ سفید، نئوکانها را به دیپلماسی آمریکا بازگرداند. نیکی هیلی در میان این چهرههای جدی عملا درخشش آرمانگرایانهاش را از دست داد و به دیپلماتی معتدل و میانهرو بدل شد. او با این تغییرات متوجه شد که دیگر نمیتواند نقش سابق خود را ایفا کند و ناچار به استعفا شد. البته ترامپ با این استعفا موافقت نکرد تا او چند ماهی دیگر در دولت بماند. سهشنبه شبکه خبری «سیانان» در وبسایت خود گزارش داد که جان بولتون، مشاور شورای عالی امنیت ملی آمریکا و شماری از اعضای این شورا به ترامپ توصیه کرده بودند در صورتی که هیلی خواست از سمتش استعفا دهد با استعفای او مخالفت نکند، چراکه او بیش از این دیگر توان ایفای نقش در این سمت را ندارد. آنها گفته بودند که باید این سمت به دوش کسی بیفتد که بتواند بار مسئولیت بیشتری را در دفاع از منافع آمریکا به دوش بکشد. اما شبکه خبری «الجزیره» نیز گزارش داد که برخی منابع خبری میگویند ناکامی نیکی هیلی در میزبانی موفقیتآمیز جلسه شورای امنیت امسال سازمان ملل با محوریت ایران- که ریاست آن برعهده دونالد ترامپ بود و انتظار میرفت آمریکا بتواند جامعه جهانی را علیه ایران در این نشست بسیج کند- با واکنشهای صریح متحدان اروپایی آمریکا مواجه شد بهگونهای که بهصراحت اکثر حاضران از خروج آمریکا از برجام انتقاد کردند؛ این امر یکی از عوامل اصلی برکناری نیکی هیلی از نمایندگی آمریکا در سازمان ملل بود. با شرایط جدید اقتصادی حضور خودروهای چینی در خیابانهای ایران پررنگتر می شود
لطفا درجه یک چینی بیاورید
تعداد بازدید : 36
پس از لغو برجام و خروج ترامپ از این توافقنامه، صنعت خودروسازی کشور مرحله جدید و البته سختی را پیشروی خود متصور شد. با اعلام خروج دو خودروساز بزرگ اروپایی، یعنی پژو و سیتروئن از ایران، صنعت خودروسازی و قطعهسازی کشور بهناگهان با خلأ عمیقی مواجه شد، اما به باور فعالان صنعت خودرو، حضور چینیها و افزایش تولید (مونتاژ) خودروهای چینی، میتواند کمبودهای بازار خودروی کشور را پوشش دهد. چرایی استقبال مردم ایران از خودروهای چینی، دردسرهای خدمات پس از فروش این خودروها و دلایل تمایل چینیها برای حضور در بازار خودروی ایران، پیش از این در گزارشهای متعددی عنوان شده است، لذا در این گزارش قرار است به اهمیت حضور چینیها در صنعت خودروی کشور بهویژه پس از اعمال تحریمهای آبانماه پرداخته شود.
در حال حاضر بیش از 70 شرکت خودروسازی فعال در چین حضور دارند که در یک دهه اخیر پیشرفت قابلتوجهی در تولید انواع خودروهای سواری، لوکس، انواع کامیونهای سبک و سنگین، ونها، حتی ساخت واگن قطار و بدنه هواپیما داشتهاند. برای مثال شرکت «دنزا» یک شرکت خودروسازی چینی و مقر آن در شنزن چین است. این شرکت متخصص تولید اتومبیلهای لوکس الکتریکی است. یا شرکت «هافی» که یکی از شرکتهای تابعه «چانگان» است و در تولید خودروهای سدان، بدنه هواپیما و وسایل نقلیه کوچک مانند کامیونهای کوچک و وانت برای استفادههای تجاری فعالیت میکند. «فودی» نیز یکی دیگر از شرکتهای خودروسازی چینی است که بیشتر در زمینه تولید خودروهای بسیار کوچک فعالیت میکند. بدیهی است که این همه شرکتهای خودروسازی چینی با درجهبندیهای کیفی مختلفی در چین فعالیت میکنند و هرکدام از آنها با تولید انواع مدلهای خودرو، بازارهای متعددی را در سراسر دنیا در اختیار دارند. براساس آمار موجود، سهم خودروهای چینی از بازار خودروی ایران 17.4 درصد است که این میزان با مونتاژ قطعات وارداتی در کشور به بازار عرضه میشود. خودروسازان چینی در اواسط دهه 80 بهطور جدی به صنعت خودروی ایران وارد شدند و در ابتدا تنها با بخش خصوصی صنعت خودروی کشور همکاری کردند، اما رفتهرفته توانستند با خودروسازان بزرگ کشور نیز همکاری خود را آغاز کرده و بخشی از سبد محصولات ایرانخودرو، سایپا و پارسخودرو را به خود اختصاص دهند. طی سالهای 1386 تا پنجماه نخست سال 97 بیش از 16 میلیارد دلار صرف واردات قطعات منفصله خودرو شده که سهم چین از این میزان واردات بیش از 30 درصد و معادل پنجمیلیارد دلار بوده است. طی این دوره واردات قطعات منفصله از چین به کشور روندی صعودی داشته و حتی در زمان تحریم در سالهای 1391 و 1392 هم این روند تقریبا ثابت باقیمانده است.
براساس آمار منتشرشده از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، سهم خودروهای سواری چینی مونتاژ در داخل نسبت به تولید کل خودروهای سواری در سال 96 در مقایسه با سال 95 کشور با 3.6 درصد رشد به 15.9 درصد رسید. این روند افزایشی در پنجماه نخست سال 97 نسبت به پنجماه اول سال 96 ادامه یافت و به سهم 8/17 درصد رسید. آمار انجمن خودروسازان نشان میدهد در خوشبینانهترین حالت، بهجز دانگفنگ که بین 30 تا 40 درصد سهم داخلیسازی آن برآورد شده، سایر خودروهای مونتاژی چینی در کشور از حداکثر 30 درصد ساخت داخل بیشتر نیست. البته بهطور دقیق مشخص نشده است که این سهم داخلیسازی شامل چه قطعاتی میشود، اما بهنظر میرسد حدود 14 درصد آن مربوط به رنگ و مونتاژ میشود و مابقی را نیز قطعاتی مانند تایر، باتری و صندلی تشکیل میدهند که جزء سادهترین قطعات یک خودرو محسوب میشود. اینکه متولیان صنعت خودروسازی کشور نتوانستند از ظرفیتهای ایجادشده برای همکاری با خودروسازان چینی و تامین نیاز کشور در غیاب خودروسازان اروپایی استفاده کنند، امری بدیهی است. مجیدرضا حریری، نایبرئیس اتاق مشترک ایران و چین در گفتوگو با «فرهیختگان» معتقد است هنوز تبعات خروج پژو و سیتروئن از ایران در صنعت خودروسازی کشور نمایان نشده است. این در حالی است که وضعیت صنعت خودروسازی ایران هنوز برای همکاری با شرکتهای خودروسازی چینی مشخص نیست و متولیان این بخش برنامه و استراتژی مشخصی برای ادامه همکاری با چینیها ندارند. به گفته وی، در حالی که ایران میتواند با تولید انواع خودروهای چینی و صادرات آن به بازارهای آسیای میانه، آفریقا و کشورهای اروپایی بهعنوان هاب تولید خودروی چینی در منطقه مطرح باشد، متاسفانه مسئولان نتوانستند از فرصتهای موجود در کشور بهخوبی استفاده کنند. آنچه در صنعت خودروسازی کشور در سالهای اخیر رخ داده، مونتاژ مدلهای محدودی از خودروهای چینی بوده است که معمولا شرکتهای خودروسازی مونتاژکار پس از مدتی مونتاژ، یک مدل را متوقف کرده و بهسراغ مدل دیگری رفتهاند. درواقع هرگاه شرکتهای ایرانی در همکاری با شرکتهای اروپایی با مشکل مواجه شدهاند، بدون حل مشکل به سمت شرکتهای چینی رفتهاند. متاسفانه مسئولان فرصتهای بکری را در صنعت خودروسازی از دست دادهاند.
حریری اضافه میکند: «در حال حاضر خودروسازان چینی با سطح کیفی خوب، متوسط و ضعیف در ایران حضور دارند و حتی کمپانیهایی در ایران فعالیت میکنند که از بهترین شرکتهای خودروسازی چینی محسوب میشوند، اما مساله اصلی عدم مونتاژ انواع بهروز خودروهای چینی در ایران است. بهعبارت دیگر، در حال حاضر اتومبیلهای بهروز چینی در ایران مونتاژ نمیشود و بهرغم استقبال و تمایل بیش از حد خودروسازان چینی برای حضور فعالتر در بازار ایران، اما وجود انحصار در صنعت خودروی کشور، مانعی جدی برای حضور چینیها در کشور است. وی معتقد است صنعت خودروسازی در ایران اجازه ورود هر شرکتی را به این صنعت نمیدهد؛ چراکه خودروسازی ایران انحصاری است و مادامی که این صنعت با این رویه فعالیت میکند، نمیتوان به بهبود صنعت خودروسازی امیدوار بود. امیرحسین کاکایی، اقتصاددان و کارشناس صنعت خودرو نیز در گفتوگو با «فرهیختگان» میگوید: «باید دید آیا خودروسازان چینی میتوانند شریک خوبی برای صنعت خودروسازی ایران باشند یا بهعبارت دیگر آیا میتوان به توان آنها در صنعت خودروسازی اتکا کرد؟ پاسخ به این سوال تیغ دولبه است. از طرفی چارهای نداریم چون چین تولیدکننده بزرگ دنیاست و حتی آمریکا هم نمیتواند وجود چین را کتمان کند؛ اما موضوع شراکت بستگی دارد که هدف از شراکت چه باشد. فرض کنید ایران هیچ صنعت خودروسازیای نداشت؛ در این صورت با تعرفه صفر خودرو وارد کرده و از آن لذت میبردیم. درواقع یک دیدگاه این است که چرا باید خودرو تولید کنیم؟ میتوانیم مثل عربها خودرو از خارج بخریم و وارد کنیم. عربها از این شیوه رضایت کامل دارند؛ چراکه همیشه خودروهای جدید دارند. جالب است حتی کشوری مانند عربستان که یک واردکننده خودرو است، در چشمانداز 2020 خود تصمیم دارد یک تولیدکننده منطقهای قوی باشد؛ چراکه به این باور رسیده که هدف، تنها لذت بردن و کنترل بازار نیست بلکه همه کشورها باید به فکر اشتغال و درآوردن پول باشند. حتی جایی مثل عربستان که سالانه 280 میلیارد دلار با جمعیت نسبتا کم درآمد دارد و مردم آن میتوانند از خودروهای لوکس استفاده کنند بازهم برنامهریزی برای تولید خودرو وجود دارد.»
به گفته وی، اگر از این منظر به صنعت خودرو بنگریم مفهوم شراکت را درمییابیم. باید بدانیم اگر بهدنبال توسعه پایدار و درازمدت هستم، چینیها شریکی خوبی نیستند. شک نکنید چینیها بهدنبال این هستند که تولید را در کشور خود بالا ببرند. سیاست چینیها به این شکل است که چیزی را که نیاز دارید به اجبار به شما میدهند و چون محصولاتشان متنوع است دائما خودروهای متنوع به بازار عرضه میکنند. به هر حال وقتی از منظر یک کارشناس ایرانی به این موضوع نگاه شود، طبیعتا چینیها شریک خوبی نیستند. حتی بعید نیست که فناوریهایشان، فناوریهای دست دوم باشد. کاکایی معتقد است در حال حاضر صنعت ایران با توجه به اوضاع اقتصادی کنونی در حال ورشکسته شدن است. پیش از این و زمانی که فرصت داشتیم باید در برخی فناوریهای راهبردی سرمایهگذاری میکردیم. ما از لحاظ تکنولوژی داخلی امکان دستیابی به این فناوریها را در اختیار داشتیم، اما هیچگاه صرفه اقتصادی نداشت. در حالی که هر اقدامی در شروع، هزینه زیادی دارد و برای سوددهی باید به تولید انبوه برسد. گاهی این سوال پرسیده میشود که چرا بسیاری از خودروهای خودروسازان در انبارها مانده یا بهعبارت دیگر، احتکار شده است؟ علت این است که این خودروها نقص قطعه دارند. قطعهای مانندEcu که مجموعهای از چیپهای الکترونیکی است که خودرو را کنترل میکند. این قطعه در کشور تولید نمیشود اما اگر از همین امروز تولید آن را آغاز کنیم هرچند نمیتوانیم با تولیدکنندگان اروپایی رقابت کنیم، اما توانایی تولید مدلهای قدیمیتر را داریم؛ فقط کافی است دست بهکار شویم.
وی تاکید میکند: «تنها کشوری که در دنیا همه قطعات و مواد مورد نیاز خود را در داخل کشور خود تولید میکند، آمریکاست زیرا آمریکا کشور وسیعی است و انواع معادن در این کشور وجود دارد؛ اما کشوری مانند ژاپن همه مواد تولیدی خود را از خارج وارد میکند؛ چراکه تولید بعضی از قطعات در داخل کشور بهصرفه نیست. این موضوع درمورد ایران کمی متفاوت است؛ معتقدم درصورت تحریم هم میتوانیم قطعه وارد کنیم اما مشکل اینجاست که تولید برخی قطعات در انحصار یک کشور است و تولیدکننده اجازه فروش آن قطعه را به کشور دیگری نمیدهد. این امر ضرورت تلاش برای تولید برخی قطعات در داخل را دو چندان میکند. برای مثال ایربگ تعبیهشده در خودروها، یک چاشنی انفجار دارد که تولید آن در انحصار آمریکاست و حتی چینیها نیز این چاشنی را از آمریکاییها میخرند. مجموعه ایربگ در کشورهای مختلف تولید میشود، اما چاشنی آن تنها در انحصار آمریکاست. بنابراین اگر ما نگران تحریمها هستیم یا باید به علم ساخت چاشنی دست پیدا کنیم یا اینکه طراحی خودرو را بهگونهای دستکاری کنیم که لزوما به ایربگ نیازی نداشته باشد.» چسبندگی قیمتها مانعی در برابر کاهش تورم
تعداد بازدید : 38
با فروکش کردن نسبی تب افزایش قیمت دلار در اقتصاد که میتوان آن را ناشی از مداخله دیرهنگام ولی موثر بانک مرکزی در بازار غیررسمی از یکسو و نگرانی روانی دارندگان ارز خانگی از احتمال کاهش آتی نرخ ارز در هفتههای آینده از سوی دیگر دانست، این سوال مطرح میشود که آیا با کاهش فعلی قیمت ارز انتظار میرود سطح قیمتها که در پی افزایش نرخ ارز بهشدت افزایش یافته بود، به همان نسبت و تناسب کاهش یابد؟ آیا باید مردم انتظار داشته باشند قیمتها به سطحی پیش از بحران اخیر ارزی کاهش یابد؟ در پاسخ به این پرسشها که پرسشهایی جدی از طرف مردم است که این روزها خیلی مطرح میشود باید گفت اگرچه دلار ۱۹ هزار تومانی با عقبگرد به کانال قیمتی کمتری وارد شده ولی متاسفانه این نرخ تاریخی اثر خود را بر بازار برجای گذاشته و اتفاقی که نباید میافتاد، افتاده است. با افزایش سرسامآور نرخ ارز در ماههای اخیر، اقتصاد ملی و خصوصا بخش تولید بهسرعت خود را با نرخهای بالای ارز تطبیق داده و قیمتهای نسبی تغییریافته تعادل جدیدی در اقتصاد ایجاد کرده است که منطقا نمیتواند به سطح پیشین بازگردد. مفهوم چسبندگی قیمتها در اقتصاد مفهومی است که به کمک آن میتوان تحلیلی درباره چرایی غیرمنطقی بودن انتظار بازگشت به قیمتهای پیش از دیماه ۱۳۹۶ ارائه داد. چسبندگی قیمتها مفهومی اقتصادی است، به این معنا که اگر قرار باشد بازار به نقطه تعادلی برسد که در آن عرضه و تقاضا با هم برابر باشند، باید «سیستم قیمتی» بهراحتی کار کند. بهعبارت دیگر، قیمتها در مسیر صعود یا نزول مانع پیشگیرندهای را در مقابل خود احساس نکنند؛ اما اگر در این بین سطوحی از قیمت وجود داشته باشد که بازار نتواند بهراحتی از آن عبور کند، گفته میشود در بازار «چسبندگی» وجود دارد، یعنی قیمتها نمیتواند خود را در واکنش به تحولات بازار بهسرعت و با تناسب تعدیل کنند. مثلا اگر بهعلتی مانند افزایش بهای تمامشده، سطح قیمتها ۲۰ درصد افزایش یافته باشد و پس از مدتی بهای تمامشده به سطح قبلی برگردد، بازهم نمیتوان انتظار داشت قیمتها سریعا تعدیل شده و به سطح پیشین بازگردند. چسبندگی هم میتواند در بازار کالا رخ دهد که به آن «چسبندگی قیمتی» میگویند و هم در بازار نیروی کار که به آن «چسبندگی دستمزد» گفته میشود. از عوامل موثر بر چسبندگی قیمتها در بازار میتوان به «هزینه تغییر لیست قیمت»، «قراردادهای خرید و فروش»، «توهم پولی» و «نبود اطلاعات دقیق» اشاره کرد. هزینه تغییر لیست قیمت باعث میشود بنگاههای اقتصادی در کوتاهمدت (خصوصا در شرایط کاهش قیمت) تمایلی به تغییر لیست قیمتهای خود نداشته باشند. توهم پولی هم زمانی رخ میدهد که افراد بهجای توجه به متغیرهای واقعی اقتصاد، به متغیرهای اسمی واکنش نشان دهند. در فقدان اطلاعات دقیق فعالان و تولیدکنندگان نمیدانند در آینده چه شرایطی پیش خواهد آمد، لذا بهسرعت قیمتهای خود را تعدیل نمیکنند. عامل دیگری که سبب مقاومت قیمتها در مقابل تغییر میشود، دوره مشخص قراردادهاست؛ قراردادهایی که در قالب آنها و طی دوره مشخصی کالا و خدمتی ارائه میشود. از آنجاکه بهطور معمول امکان تعدیل قیمت در این قراردادها وجود ندارد؛ بنابراین قیمت کالاها و خدمات گنجاندهشده در قرارداد، در مدت زمان اعتبار قرارداد در سطح قیمتی تعیینشده چسبنده خواهند شد. نمونهای از چنین مکانیسمی را میتوان در قراردادهای استخدام نیروی کار مشاهده کرد. با توجه به دلایل اقتصادی مشخصی که به چسبندگی در اقتصاد میانجامد و ضمنا با عنایت به پیشبینیهای معتبر درباره تورم انتظاری در ماههای آینده و سیل نقدینگی گستردهای که هنوز به کنترل درنیامده است، انتظار کاهش چشمگیر قیمتها در میانمدت انتظار درستی نیست. اشتباهات دولت و سیاستگذاران پولی و ارزی و بیمبالاتی آنها در برخورد با مقوله نرخ ارز، سیلی در اقتصاد به راه انداخته که کنترل آن بهسختی امکانپذیر است. اقتصاد ایران بارهاست که از سوراخ سیاستهای غلط نئولیبرالهای وطنی گزیده شده و اینبار هم این اتفاق با صرف هزینههای سنگین، درسهای زیادی برای اقتصاد ایران داشته است. مفاهیم آشنا برای کودکان بسازیم
تعداد بازدید : 22
ادبیات کودک بدونتردید بخشی از ادبیات تعلیمی است که کودک را در شناخت جهان اطراف خود یاری میکند. از آنجا که دوران کودکی و نوجوانی بهترین سنین فراگیری و آموزش مفاهیم زندگی است؛ ادبیات مربوط به کودکان بیشتر باید جنبه یاددهی و تعلیمی داشته باشد. ادبیات کودکان میتواند بسیاری از مسائل مربوط به زندگانی آنها را در برگیرد و آنان را بهتدریج در همه شئون زندگی راهنمایی کند. همانطور که میدانیم ادبیات شامل داستان و شعر است. داستان و شعر برای کودکان مخصوصا میتواند آنان را به سوی مهرورزی و محبت با سایر انسانها سوق دهد و از کینهتوزی و دشمنی با دیگر انسانها بازدارد. بر این عقیدهام که پدران و مادران و معلمان باید قبل از گفتن داستان و شعر برای کودک، خودشان بارها آن اشعار و داستانها را بخوانند و اگر مناسب کودک یا دانشآموزشان دیدند؛ آن را برای او بازگو کنند. بر این عقیدهام که بخش عمدهای از ادبیات کودک باید شامل داستانهای دینی باشد؛ داستانهایی که از پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت(ع) به ما رسیده است. بخش عمدهای از ادبیات دینی؛ سراسر مهرورزی و محبت است. پس از انقلاب اسلامی خوشبختانه ادبیات دینی شکوفا شده و بسیاری از نویسندگان ما داستانهای بسیار جذاب دینی برای کودکان نوشته و آنها را با تصاویر زیبا منتشر کردهاند. البته من در اینجا باید به نکتهای اشاره کنم که درمیان دهها کتاب دینی بسیار خوب ویژه کودکان گاه به داستانهای چاپشدهای برخورد میکنم که متاسفانه نشاندهنده آن است که نویسندگان از روانشناسی کودک آگاهی ندارند. نویسندهای که برای کودکان مینویسد باید قبل از هرچیز با مطالعه کتابهای روانشناسی، از نگرش کودک به جهان آگاه شود و اگر چنین نباشد داستانهایی نوشته میشود که نویسندگان آن تصور میکنند مناسب کودکان است، درحالی که چنین نیست. همانطور که در ابتدا اشاره کردم اصل اساسی در ادبیات کودکان تعلیمیبودن آن است، چطور میتوان از نگرش و ویژگیهای یک گروه سنی بیخبر بود و برای آنها کتاب نوشت؟ پس آشنابودن به ویژگیهای ذهنی و روانی کودکان یا به عبارتی آشنایی با روانشناسی کودک راه را برای نویسندگان کودک نشان خواهد داد. البته این ابتدای کار است، چراکه علاوهبر این، نویسندگان کودک نباید فراموش کنند که باید از کلمات و عباراتی در داستانها استفاده کنند که کودکان با مفاهیم آنها آشنایی داشته باشند. باز هم گاهی اوقات به کتابهایی برمیخوریم که با تصاویر زیبا روی جلد و صفحههای داخلی کتاب منتشر شدهاند، اما وقتی متن را میخوانم میبینم از کلماتی استفاده شده است که کودک از درک آن- کلمات- عاجز است. به همین دلیل است که لزوم توجه به تربیت نویسندگان حوزه ادبیات کودک که بهطور تخصصی این کار را دنبال میکنند، بسیار ضروری است، چراکه در این صورت است که میتوانیم آثار خوب اخلاقی و دینی برای کودکان تالیف کنیم. دراین راستا بنده و مهدی کاموس سالها پیش کتابی تحتعنوان «مبانی ادبیات کودک و نوجوان» منتشر کردیم. باز هم تاکید میکنم تمام تلاش ما داستاننویسان باید ارائه داستانها و اشعاری باشد که وقتی آن را برای کودک میخوانیم، کاملا متوجه مفاهیم آن شود، فقط به این صورت نباشد که یک داستان و شعر را از حفظ و از بر بخواند، ولی مفهوم اصلی آن را متوجه نشود. با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی
حجتالاسلام کریمیتبار نماینده ولیفقیه و امامجمعه ایلام شد
تعداد بازدید : 14
به گزارش «فرهیختگان» به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای با صدور حکمی حجتالاسلام «اللهنور کریمیتبار» را بهعنوان نماینده ولیفقیه در استان و امامجمعه شهر ایلام منصوب کردند.
بسمالله الرحمنالرحیم در پی استعفای جناب حجتالاسلام آقای لطفی دامت توفیقاته از امامت جمعه ایلام، با قدردانی و تشکر از خدمات چندین ساله ایشان، جنابعالی را که از میان مردم مومن و وفادار آن استان برخاسته و مدتها به خدمت در آن سامان اشتغال داشته و بحمدالله از صلاحیت لازم برخوردار میباشید، به امامت جمعه و نمایندگی خود منصوب میکنم. مردم عزیز آن استان مرزی، دورانهای دشواری را در سالهای دفاع مقدس و پس از آن گذرانیده و با همه مشکلات، وفاداری خود به نظام اسلامی را حقا به اثبات رسانیدهاند. اکنون جنابعالی در میان این مردم بزرگوار و فداکار به قبول وظیفه سنگینی مفتخر گشتهاید. انتظار میرود با همه توان در خدمتگزاری به آنان کوشیده و با تقویت مجموعههای دلسوز و انقلابی به مجاهدات فکری و عملی در زمینههای گوناگون مدد رسانید. ارتباط نزدیک و صمیمی با جوانان و سلوک مردمی با همگان و بهرهگیری از نخبگان و دانشگاهیان را توصیه میکنم و مزید توفیقات الهی را برای جنابعالی مسألت مینمایم.
سیدعلی خامنهای حجتالاسلام کریمیتبار با تحصیلات حوزوی و فارغالتحصیل دروس خارج فقه و سطح چهار حوزه و دکتری علوم قرآن و حدیث، پیش از این بهعنوان نماینده ولیفقیه در دانشگاه امامحسین(ع) مشغول به خدمت بوده است. در کارنامه امامجمعه جدید ایلام مدرسی دانشگاه و نمایندگی ولیفقیه در سپاه استانهای کرمانشاه، ایلام، کردستان و فارس دیده میشود. وی همچنین مسئولیت انتصابات روحانیون سپاه پاسداران را در سوابق خود دارد. تعداد بازدید : 0
|